توجه: این وبلاگ در این مکان دیگر به روز آوری نمیشود و به سایت وورد پرس منتقل شده است. دوستان عزیز لطفاً جهت دسترسی به آدرس جدید «ایــــنــــجـــا کلیک کنید». منتظر قدوم شما هستم. ارادتمند حمید

۱۲ اسفند ۱۳۸۸

تنوع فرهنگی درآمریکا

«اگر صخره و سنگ در مسیر روخانه ی زندگی نباشد؛ هرگز صدای آب زیبا نخواهد شد»


در ادامه ی دو مبحث«اطلاعات جغرافیایی و نگاهی به تاریخ آمریکا»، مبحث سوّم را به «فرهنگ آمریکایی» اختصاص داده ام. بد نیست بدانید که تعریف «فرهنگ» را «مجموعه ای از طرز فکر و رفتاری که انسان از نسل قبل از خود یادگرفته و به نسل بعد از خود منتقل میکند» دانسته اند. از نظر من هر تازه مهاجری باید «فرهنگ خارجی» را مانند «زبان خارجی» با مطالعه و تحقیق بیاموزد و نباید که رفتار مردم فرهنگ کشور مقصد را براساس انتظارات و رسوم فرهنگ خود، تعبییر و تفسیر کند. مثلا ً اگر در فرهنگ ما داشتن حیوان خانگی پذیرفته نیست؛ نباید با دیدن خارجیانی که در فرهنگشان حیوان خانگی را همچون عضوی از خانواده شان میدانند؛ نسبت به آنان قضاوت کنیم. ویا به همان نسبت که ما از بعضی غذاهای عجیب و غریب آنها متعجبیم؛ چه بسا که خوردن «کله و پاچه» هم برای آنها عجیب باشد و نباید هیچکدام از آنها و یا ما بخاطر اینگونه موارد درباره ی یکدیگر قضاوت کنیم که چه بسا همین کار، باعث سوءتفاهم و حتی رنجش بین مردم فرهنگهای مختلف میشود. کاملاً مرتب

از جهت دیگر در اثر پیشرفتهای فنّی و صنعتی و اختراعات و تکنولوژی که بدنبال جنگهای جهانی اوّل و دوّم برای آمریکا حاصل شد؛ سایر ملل نیز به امید کسب فنون و پیشرفت صنایعی همچون «فیلم، کامپیوتر، اتومبیل و تلویزیون» آرام آرام با فرهنگ آمریکایی آشنا شدند و حتی سعی در پیروی(تقلید) آن فرهنگ نمودند. همین باعث شد که گاه بعضی از مردم آمریکا و البته بیشتر از سر سادگی تصوّر کنند که فرهنگ آمریکایی «بهترین» است و بدنبال آن گاه آداب و سنّت دیگر فرهنگها را محترم نشمارند. امروزه با پیشرفت ارتباطات و رسانه، طرز تفکّرعمومی مردم آمریکا، تغییر کرده و نه تنها برای دیگر فرهنگها(نسبتا ً) احترام قائلند؛ بلکه سعی میکنند خوبی های آنها را نیز دریابند. و صد البته همانگونه که به رفتار و فرهنگ دیگران احترام میگذارند، انتظار دارند که دیگران نیز به فرهنگ آنها احترام بگذارند. همانطوریکه میدانید ایالات متحـدّه، از نظر مساحت و جمعیّت، کشوری است بسیار بزرگ و جامعه ی این کشور، شاید بیش از هر کشور دیگری از نژادها و فرهنگهای مختلف تشکیل شده است. با اینکه مقاومتهایی در گوشه و کنار آمریکا نسبت به عدم قبول خارجیان ، از دیرزمان شده ویا میشود، ولی روی هم رفته، این کشور همچنان یکی از خوشنام ترین کشورها، در امر پذیرش مهاجران و مردم دیگر قاره ها و کشورها، به عنوان «آمریکایی های جدید» است.

سیستم کلّی حاکم بر این کشور به همه ی ساکنان خود فرصت داده است تا هر کس با سعی و کوشش خود، به هدفهای خود دست یابد؛ و به خاطر همین نبود حسادت و بخل است که به «سرزمین فرصتها Land of Oppotunity » مشهور است. منظور اینکه شاید شما گاه به گاهی بشنوید که در اروپا و یا استرالیا، حرکتهایی علیه مهاجران انجام میشود و یا مهاجران و مخصوصا ً پناهندگان را شهروند درجه ی دو و یا سه به حساب می آورند؛ ولی در مورد آمریکا و کانادا این سخن را به ندرت خواهید شنید. در راستای مطلب بالا بد نیست بدانید که در منشور مجسمه ی آزادی، در بندر نیویورک اینگونه نوشته شده است:«{ای حاکمان ظالم سرزمین های دور ! که مردم خود را دسته بندی و آواره کرده ای } توده های خسته و مشتاق خود را که به نظر بی ارزش و سربار به نظر میرسند،ولی شوق آزادی در دل دارند؛ به من بدهید{زیرا من هم روزگاری اسیری دربند بوده ام و طعم فقر و تبعیض و آوارگی و...را چشیده ام}.» و همین اندیشه باعث شده است که این کشور از سرتاسر دنیا، پذیرای مهاجران، و تا حدی نیز مرهم دل دردمند آنان باشد؛ هرچند زندگی آنها در ابتدا سخت و ناممکن جلوه کند.

درنتیجه ی همین وطن گزینی مهاجران مختلف، از نظر پذیرش فرهنگ آمریکایی، ورود و زندگی تازه واردان عموما ً و البته در ابتدای سکونتشان، با مشکلاتی همراه است. تازه مهاجران را از این نظر میتوان به سه دسته تقسیم کرد. گروه اوّل که شامل بیشتر اقوام و ملل میشود؛ سعی میکنند که در یک ناحیه دورهم جمع شوند و بصورت زندگی منطقه ای، رسوم و آداب زندگی سنتّی خود را حفظ نمایند. البته معمولا ً ایجاد چنین محلّه های مخصوص یک کشور و یا سنتّ و «م.ذ.ه.ب» خاص، مخصوصا ً پس از حوادث تروریستی این سالها، با مقاومت و مخالفت جامعه ی آمریکایی روبرو میشود. با این حال شهرکها و محله های بسیاری وجود دارد که خاص یک کشور و فرهنگ و ... می باشد. از جمله: خاورمیانه ی آمریکا که پر از عرب است به نام Dear Born در میشیگان، محله ی چینی ها China Twon و محله ی ژاپنی ها Little Tokyo در نیویورک، و سرآمد همه ی آنها محله ی Westwood کالیفرنیا که حتی تابلوهای مغازه ها هم به فارسی است و به شوخی میگفتم اگر لس آنجلس هم از ایرانی پرشود؛ نام« ایرانجلس» هم اسم بی علّتی نیست.

دسته ی دوم تازه مهاجران، کسانی هستند که می کوشند تا فرهنگ قومی و کشور خود را با فرهنگ آمریکایی در هم آمیزند و هرچه زودتر وارد فعّالیتهای اجتماعی بشوند. به نوعی این گروه، از هر دو فرهنگ کشورخود و آمریکا، بهترین ها و درست ترین ها را برمی گزینند و شاید بتوان گفت که موفقّ ترین مهاجران شامل این دسته میشوند. دسته ی سوّم، کسانی هستند که به طور کلّ ترک همه ی آداب و رسوم ملّی و فرهنگی زادگاه خود را گفته و کاملا ً همرنگ جماعت و بقول معروف «غرب زده» میشوند. جادارد همین جا از همه ی شما عاجزانه بخواهم که مرا و خانواده ام را دعا کنید که هرگز فرهنگ ایرانی و «مادر وطن» را با همه ی خوبی ها و بدیهایش فراموش نکنیم، که آن روز مردن را بر زندگی ترجیح می دهم.

البته این کاملا ً منطقی است که دسته ی دوّم، به آسانی نمیتوانند خود را با شرایط و فرهنگ جدید تطبیق دهند و نیاز به گذر زمان دارند. مخصوصا ً که از برخوردهای ساکنین قدیمی و یا بعضی رفتارهای اجتماعی و یا غیر مطابق با سنّت و «م.ذ.ه.ب» کشور خود، ناراحت باشند. ولی آنچه که مهم و ارزشمند است اینکه؛ همه ی تازه واردین هم به سرعت به عنوان عضوی از جامعه پذیرفته میشوند و همین کمک بسیار مهمی برای مهاجر است تا فرصت تطبیق خود را پیدا کند. برای نمونه: حتی اگر شما زبان انگلیسی تان با لهجه باشد، نه تنها شما را از خود دور نمیکنند؛ بلکه با بکار بردن جملاتی چون« من از لهجه ی شما خوشم میاید و ...» شما را نیز تشویق میکنند. چه برسد به اینکه شما بخواهید براساس اعتقادات خود، نوع پوشش و یا عبادات خاص خود را انجام دهید.

شاید موجب تعجّب باشد که در کنار فرهنگ عمومی آمریکا، شما فرهنگهای کوچکتر دیگری از بومیان و دیگر مهاجران اقلیّت همچون سرخپوستان، سیاهپوستان، اسپانیولی الاصل ها، زرد پوستان و مردم خاور شرق(چشم بادامی ها) و... را به راحتی میتوانید ببینید، که صدالبته با فرهنگ کلّی آمریکا(سفیدپوستان) تفاوتهای کلّی دارد. ولی این همان ویژگی مهم آمریکاست که نه تنها اجازه فعّالیت دیگر فرهنگها را میدهد؛ بلکه بسیار مواقع موارد بسیار خوب آنان را، مخصوصا ً وقتی با فلسفه و حکمت وجودی آن آشنا بشوند؛ نیز برای خود بر میگزیند. مثلا ً از زمانی که دوستانم دانسته اند که «معنی اسم افراد» در فرهنگ عمومی ایران اهمیّت بالایی دارد؛ دائم معنی اسامی خانواده و یا دیگر ایرانیان را خواهانند و یا با دانستن معنی «نو روز» که اولین روز بهار و شروع اولین روز نوی سال نو است، امروزه عید «نوروز» در ایالت کالیفرنیا و یا نیویورک دست کمی از تعطیلات رسمی ندارد وحتی با راه اندازی کارناوالی از گروههای مختلف، لباسهای مختلف، گل آرایی، حرکات موزون و ... سعی در معرفی بیشتر این جشن خجسته به دیگر ساکنان آمریکا داشته اند و دیدید که حتی برای نوروز سال 87 اوباما پیامی اختصاصی برای مردم داخل ایران جهت تبریک نوروز ارسال کردند.



از دیگر مراسمی که ریشه در فرهنگهای کشورهای دیگر دارد میتوان از مراسم فرهنگی که شبیه به هالوین است به نام« کوآنزا Quanza» نام برد که از آفریقا آمده و یا تعطیلی روز «سن پتریک St. Patric day» که دراصل از ایرلند آمده و همه ی افراد با رنگ «س.ب.ز» همدمی خاصی دارند و ... البته ای بسا که شما از گروه کسانی باشید که اصلاً زندگی در یک کشوری با تنوع فرهنگی بسیار گسترده را دوست نداشته باشید و بد نباشد بیشتر درباره ی آن فکر کنید ولی به نظر من این دوست نداشتن زندگی در یک کشوری با تنوع فرهنگی زیاد، درکنار مشکلات بسیاری که دارد؛ میتواند یک منفعت بسیار خوبی داشته باشد و آن هم اطلاع پیدا کردن از تفکرات و ویژگیهای دیگر فرهنگهای جاری بر دیگر کشورها. مثلا ً وقتی بدانیم بجز برخی کشورهای عرب زبان و مسلمان، مسئله ی نوع رابطه ی بین زن و مرد، در دیگر فرهنگ ها، به این شدّتی که در کشورمان باعث نوعی محدویت و بدنبال آن عامل ریشه ی بسیاری از عقده های روانی انبوهی از مردم کشورمان شده، نیست. بدنبال آن با طرح پرسشی ذهنی، چرایی وجود اینگونه تصورّات را بیشتر بررسی میکنیم. و یا با داشتن اطلاعات در باره ی دیگر فرهنگ ها، فرصتی می یابیم تا خوبی های آنها را در زندگی و فرهنگ شخصی خود بپذیریم و با انتقال آن به دیگر اقوام و فامیل، کمکی باشیم در گسترش آنها و صد البته زدودن گرد خرافات و تفکرّات غلط رایج در جامعه ی خود.

هیچ نظری موجود نیست: