این روزها حکایت حال و روز من شده است« شپشک آید و زن زاید و مهمان عزیز، هم زدر آید» از طرفی برف و یخبندانی ناجور که در عکس بالا مشهود است، از سویی قطعی اینترنت، از طرف دیگر شروع ترم جدید و کلاسها و استرس آن، از جهت دیگر کمر درد ناشی از سیاتیک و شاید هم اعصاب و.... چنان فرصت ها را گرفته، که حتی وقت نشده سلامی خدمت شما عرض کنم.حالا هم مثل ماشینهای تصادفی، در حالیکه شاسی ام به هم ریخته و کج کج راه میرم،به عجله نشسته ام پای کامپیوتر محل کارم تا مطلبی بنویسم و خوانندگان عزیزی که با کلـّی دلمشغولی های زندگی، مهمانم میشوند دست خالی برنگردندو انصاف هم نیست که ابراز ارادتی خدمتتان نکنم.هرچند که فکر نمیکردم خوانندگان زیادی قدم رنجه کنند وانرژی مثبت پیام یکی از شما،مرا مصمم به ادامه ی کار داد. اما موضوع اصلی:
آن روزهای آخر قبل از پرواز به خارج از کشور، چنان روزهای پر از هیجان و استرس است که تا کسی تجربه نکند، نمی تواند آنگونه که باید، آنرا هم حسی کند. از طرفی پس از کلاس زبان، بایدخودتان را به سرعت برسانید بازار، برای خرید. هنوز مشغولید که باز خانواده زنگ میزند و میپرسند که نمیخواهید این روزهای آخر بیایید بیشتر ببینیدمتان؟ و شما هم حقّ را به آنها میدهید، چراکه دلتنگی هایشان از اکنون شروع شده است.از سوی دیگر باید هرچه زودتر نسبت به فروش و یا بسته بندی و انبار کردن وسایل زندگیتان، تصمیمی بگیرید و وه که چه کشنده است این تصمیم گیری!!؟؟ در این حین و بین گرفتاری ها؛ صاف و صوف کردن حسابهای بانکی و وامها و بدهی ها و بستانکاریها هم قوز بالا قوز است و هزاران مورد دیگری که خودتان بهتر میدانید. ولی من از آن روزی که آمدم، تازه دارم به مواردی که آن روزها برایم مهم نبوده یا اصلا ً به آنها پی نبرده بودم را یک به یک میبینم و تازه متوجه شدم که چه راحت از قلم افتاده اند و اکنون چه سخت، مشکل ساز شده اند. قصد دارم بعضی از آنها را برای دوستان به مشارکت بگذارم و ای بسا که تکراری باشد و شاید هم نه؟
1- موارد پزشکی و دندانپزشکی: خانمم تا می تونست تلاش کرد که مرا راضی کند تا بی خیال جراحی شکم و لاغری؛ لیزر موهای زائد بدن ؛ کوچک کردن دماغ؛ بلند کردن قد؛ خوشگل کردن دندانها؛ خالکوبی و تتو کردن ابروهایم بشوم و بگذارم برای زمانی که برگشتیم ایران تا این امور حیاتی و مهم را پیگیری کنیم. ولی دراین وانفسا درد دندان کرم خورده و نیاز به عینک و جراحی دیسک کمر را چاره ای نیست، جز اینکه چندین برابر هزینه ی ایران، باید خرج کنم تا مثلا ً بجای ترمیم همه ی دندانهایم، از پس یکی از آنها بر آییم. شما از این موارد غافل نباشید.
2- کار با کامپیوتر و اینترنت: نمیدونید که چقدر بعد از درد کمرم،یه جای دیگه ام سوخت وقتی که کلـّی پول به این متخصص ماساژدرمانی که کاری شبیه دلاکهای قدیم گرمابه ها میکند(کارتوپراکترChiropractor) دادم تا پس از کمی ویکس مالی کمرم، بگه باید روی زمین سفت بخوابم وکیسه ی یخ روی مهره های کمرم بگذارم. مخصوصا ً وقتی که «انواع درد کمر» را توی گوگل سرچ کردم و دیدم چه بهتر و جامع تر، هزاران راه درمان توسط دیگران به فارسی و انگلیسی پیشنهاد شده و من راه جستجوی اینجور مطالب مورد نیاز و مفید را بلد نبودم. ولی چیزی که بیشتر از همه زور گفت، آن بود که بخاطر بلد نبودن کار با ویروس کشی کامپیوتر، مجبور شدم کلی پیاده بشم.از نصب مسنجر و دیگربرنامه های کامپیوتری و نحوه ی دانلود فایلها و ... میگذرم و شما بهتر است از یادگیری موارد عمومی کار با کامپیوتر غافل نباشید.
3-تهیه ی نامه های اداری مورد نیاز: آخ آخ آخ !!! حالا که میخوام بگم، دوباره درد دلم تازه شد؛ خدا نیامرزد آدمهای حسودی که به محض شنیدن اینکه ما آمریکا هستیم، چطور واسه ی یه نامه ی اداری خانواده ام را سر دواندند و هر بار بهانه ای تازه. وکالت نامه فرستادیم؛ گفتند:چرا این کلمه را ذکر نکرده؛ پارتی فرستادیم؛ گفتند:چرا اونجوری گفته و .... خلاصه اینکه؛ عزیزانم حتی اگر فکر میکنید؛ هزار سال دیگه نامه ای اداری نیاز دارید، از تهیّه و ترجمه ی آن غافل نباشید و حتی اگر شده، وکالت نامه ای رسمی و عمومی هم به یکی از افراد مورد اعتمادتان،برای موارد احتمالی آینده بدهید؛ چراکه خروجتان برای بسیاری از مسولان اداری عقده ای یعنی آنکه اگر دستشان به شما برسد؛ حق کشتن شما را دارند و از شما نباید هیچ صدایی در بیاید. از این هم غافل نباشید.
.4- ترجمه ی همه مدارک رسمی و دقت هزار باره در صحیح بودن تاریخها و اسپل نام ها: همگی با پاسپورت خودم وارد آمریکا شدیم؛ اما اکنون که ویزای جدیدمان آمده، تازه دقیق شده ایم که اسپل و تاریخ تولد خانمم در هر کدام از مدارکش مثل پاسپورت، ترجمه ی مدرک تحصیلی و ... یه جوری ثبت شده. قسمت مـُضحک این داستان آن است که حتی پاسپورت خانم و شناسنامه اش باید تجدید شود؛ چراکه پس از صدور کارت ملی او،تازه متوجه شده اند که دو روز در تاریخ تولــّدش اشتباه شده است. حالا شما فکر میکنید کدوم درست تره و باید چه کرد؟ شما غافل نباشید.
5- کم کردن رفت و آمد با ...:{البته این مورد را براساس تجربه ی دیگر دوستانم مینویسم و خودم اینچنین تجربه ای را نداشته ام و توضیح اینکه چرا و چگونه؟ فرصتی دیگر میطلبد} برعکس اینکه باید دیگران راحتمان بگذارند که به کارهایمان برسیم، حالا این دوست میرفت، اون خویش و قوم میامد. نه تنها خسته از مهمانداری شده بودیم، بلکه هربار گریه و اظهار دلتنگی هر کدامشان، هنگام خداحافظی، یک سنگی سهمگین میشد تا اوایل مهاجرتمان، برروی دلمان سنگینی کند و دلتنگی های خاص خود را باعث شود که شرح آن،مثنوی هزار من است.ای عزیز گرامی، شما این تجربه ی تلخ را تکرار نکن. از وقتت استفاده کن و بجز خانواده ی درجه ی اوّل، با دیگران کم تر رفت و آمد کن تا جسم و روحت برای تجربه ی «تنهایی» بعد از هجرت، آماده تر باشد. شما غافل نباشید.
6-داشتن دیکشنری جیبی: اویل مهاجرت، هرچه هم انگلیسی تان خوب باشد، بسیار میشود که به خاطر لهجه ی افراد و یا شکی که دائم به سراغتان میاید، نیاز پیدا میکنید که آن کلمات را به فارسی ترجمه کنید تا صد در صد اطمینان قلبی پیدا کنید؛ مخصوصا ً اگر بخواهید ادامه ی تحصیل بدهید.به نظر من تهیـّه ی یک دستگاه مترجم الکترونیکی( Electeronic Translator ) که به راحتی در جیبتان جای میگیرد؛ گزینه ی خوبی خواهد بود؛ چراکه علاوه بر معانی مختلف یک کلمه میتوانید تلفظ آن را نیز بشنوید. البته بجای دستگاهی که چندین زبان متنوع را داشته باشد؛ دستگاهی که تعداد زبانهای کمتری را به یکدیگر ترجمه کند، دارای دامنه لغت بیشتری خواهد بود. دوستی پیشنهاد میداد که به جای آن، بهتر است یک کامپیوتر Netbook بخرید و درآن هر برنامه مترجمی که دوست دارید بریزید. این کامپیوتر ها تا 8 ساعت باطری نگه می دارند وبواسطه ی قابلیت WiFi شما میتوانید در فرودگاهها و هتلها به اینترنت وصل بشوید. بهرحال ازاین هم غافل نشوید.
7- تهیـّه ی گواهینامه ی بین المللی: هرچند شما باید دوباره در آزمون رانندگی و امتحان آیین نامه شرکت کنید و با گواهی نامه آمریکایی رانندگی کنید؛ ولی تا شما بتوانید کارهای اداری آن را انجام بدهید و مدارکتان آماده بشود و از همه مهمتر در آیین نامه قبول بشوید؛ شاید یک تا دوماهی وقت نیاز دارید وبهرحال برای انجام بیشتر کارهایتان نیاز به رانندگی و ماشین شخصی دارید؛ بهمین علت رانندگی با گواهی نامه ی بین المللی، بهتر از هیچ است. بعضی ها را اعتقاد برآن است که گواهی نامه ی بین المللی فاقد ارزش است؛ ولی آنطوریکه برای من اتفاق افتاد و پلیس مدارکم را چک کرد؛ نه تنها مشکلی ایجاد نشد بلکه (شاید) بعد ازاینکه متوجه مسافربودنم شد، راهنمایی ام کرد تا مشکل قطعی چراغ راهنمای ماشین را چگونه تعمیر کنم. بهرحال شما بهتراست از این مورد هم غافل نشوید.
خب دوستان عزیز آنچه که به نظر من میرسید خدمتتان عرض کردم و پسندیده است که شما چنانچه موارد و تجربه ای دیگر دارید؛ جهت استفاده ی دیگر خوانندگان گرامی، از طریق پیام ، ابراز نظر کنید.
۶ نظر:
سلام
وبلاگتان را مرور کردم ، گاهی از سر دلتنگی هم که شده به آدرستان سری می زنم تا از تجربیات تازه شما مطالب تازه تری برداشت کنم ، سرجمع که حساب کنید وبلاگ خوبی دارید ، امیدوارم در غربت هم که شده بهانه هایی برای سرسپردگی به شهر و دیارتان داشته باشید .
آرزومند آرزوهایتان
سلام
شما دعا کنید که من از این زندان زادگاه به نام وطن رها شوم هر نامی که راحت هستید بهمن بگویید حتی اسم روی سنگ قبر
پیروز باشید
راستی یکی از60 سازمان که همکاری با آنها ممنوع شد (از دیار نجف آباد) بود
من دیگه با شا همکاری نمیکنم
نسرین عزیز و گرامی
خوشحالم که پسندیده اید. مطمئن باشید که در این مکان دلتنگی هایتان نیز خریدار دارد و تمام همـّت من بر آن است که بدینوسیله همچنان ارتباط تنگاتنگم را با همطنان عزیزم و بخصوص همشهریان گرامی ام؛ حفظ کنم و نام این وبلاگ، شاهدی است بر این ادعـّا.
اینجا را خانه ی خود بدانید که من مهمانداری بیش نیستم. آرزوی موفقّیت روز افرونتان را دارم.
پیروز باشید. ارادتمند حمید
___________________
چنگ عزیز،
من و شما در امر تقدیر ، تقریبا ً هیچکاره ایم واوست که برای ما رقم میزند. هدف از آن عکس، لبخندی بر لبانتان بود و بس. وگرنه ارزش انسانی والای شما، در وصف وکلام نمیگنجد. در ضمن عدم همکاری شما را،عشق است و در این وانفسای هزاران وبلاگ و نویسندگان صاحب اندیشه، عددی نیستم که بخواهند دیگران ممنوعم کنند، هرچند رد دیگران، تاییدی است بر راستی آنان.
شادی شما آرزوی ماست.پیروز باشید . ارادتمند حمید مال نجبباد
حمید جان
دارم حسابی توی دریای مطالبی که نوشتی شنا میکنم
همون طور که قبلا گفتم قلم خیلی روانی داری و شیرین مینویسی
به نکات خیلی خوبی اشاره کردی.
من هم بعد از چندید ماه کج دار و مریز رفتار کردن با دندان بالاخره در ایران دندانم رو دوباره پر کردم و از این به بعد هم هماهنگ کردم که فقط وقتی میرم ایران میتونند درد بگیرند.
امیدوارم درد کمرت هم جدی نباشه
در مورد کامپیوتر هم کاری از دست من برمیاد بگو در خدمتم
قربانت
محمد
محمد عزیز، با سلام و تشکر از اینکه در این وانفسای مشغولیات کاری و زندگی شخصی، وقت گذاشتید و سری به ما زدید.
باعث بسی افتخار است که از نقطه نظرات شما استفاده میکنم. پیروز باشید و موفق. ارادتمند همیشگی حمید
ارسال یک نظر