همه ی زندگی ، یک داستان است؛ باور کنید.
شب زمستانی در ایالت میزوری خیلی زود سر میرسه ، به طوریکه ساعت هفت شب، انگار از نیمه شب گذشته است.چند شب پیش، حدودای ساعت دو نصف شب بود که تازه پشت چشمام گرم شده بود که یکدفعه با شنیدن صدای مهیب فروشنده ای که داشت تبلیغ سوهان قم و گز اصفهان میکرد و صدای گوشخراش او ، تا سه محله اونورتر میرفت،از خواب پریدم و تا مدتی گیج و منگ بودم که قصه چی به چیه؟؟ میدونم شما از این نوشته ی من، سر در نیاوردید؛پس کمی اجازه بدهید تا برگردم به عهد اختراع « بوق» و البته داستان را بیشتر اونائیکه مثل من تازه به سن جوانی و پنجاه سالگی قدم گذاشته اند،ممکن است که بدانند و تکراری باشد؛ امـــّا اون دوستان نوجوان کمتر از چهل ساله، لطفا ً به گیرنده های خود دست نزنند و تفصیل ماجرا را از بزرگترشون بپرسند.
انگار همین دیروز بود، (سال 1370 ) که هربار رفت و آمدم به تهران برای تحصیل ، عذابی میشد به جون خودم و همه ی اهل طایفه ام که هرکس از گوشه ای تلاش میکرد برای این دانشجوی برگشته به منزل(جهت عیادت خانواده)، یک بلیط برگشت تهران دست و پا کند و اگر هم کمی شانس میداشت، حداقل، اون ته اتوبوس ساعت ده شب، روی بوفه، جایی نصیبش میشد. بلندی قد(بخوانید دراز بی قواره) کمباری قصه بود که در تنگی فاصله ی بین صندلیها، کاملا ً حبس میشدم و دائم در حال عوض کردن جای پاهایم میبودم که شاید راحتی بیشتر ی نصیبشان کنم و نمیشد که نمیشد.
پس از جنگ بی پایان روح و روان و اعصابم با زوزه ی اگزوز اتوبوس و بوی دودگازوئیلی که به داخل میامد، بالاخره تسلیم میشدم و شاید هم بیهوش که تازه، چـُرت معروف داخل اتوبوس، امــّّا از نوع «خواب،با اعمال شاقه» را در پشت چشمهایم، حس میکردم. با این حال که ساعتی از این نشئه گی کوتاه مدتم نگذشته بود، باز از جا میپریدم و اینبار باید به دنبال دست یا پای گــُم شده ام میگشتم . ولی وقتی خوب بخود میامدم، تازه متوجه میشدم؛ که بخاطر نرسیدن خون کافی به آنها، طوری بی حس شده و به خواب رفته بود، که این تخیل را داشته ام. و باز کلنجار با همه ی دنیا و کائنات، تا شاید بتوان کمی خستگی در کرد و همزمان نگران امتحان فردا.اوج داستان این سفر پرماجرای هر از چند بارم، رسیدن اتوبوس به نزدیکی شهر قم و خستگی درکردن راننده، در اون اتاق پشتی و زدن بستی(دوستان بد تعبیر نکند، منظور همون بستنی است !! باور کنید!!) ،همراه با چای و نبات!!!
فریاد گوشخراش فروشنده ی «سوهانی» بود که از بلندگوی شیپوری (آمپلی فایر)به عرش میرسید و با کمال آرامش!!! مسافرین محترم را به داخل دعوت میکرد و من هنوز نمیدانم که ارتباط بعضی چیزها با هم چی بود؟ میفرمود: مسافرین محترم، سوهان قم سمت چپ، دستشویی سمت راست. بفرمایید داخل سالن !! گز اصفهان فراموش نشه!!!بله عزیزان خواننده، این توهم و رویایی که در خواب دیدم، مرا بفکر این انداخت که برای شما، کمی از وسایل نقلیه ی بین شهری بگویم. هرچند در کانادا و آمریکا، کمتر کسی را پیدا میکنید که رانندگی نداند و یا ماشین شخصی نداشته باشد؛ امــّا بسیار پیش میاید که بعضی ها ترجیح میدهند، از اتوبوس بین شهری ،مخصوصا ً جهت مسافتهای بسیار طولانی،استفاده کنند.سیستم کلـّی خرید بلیط و نیز بعضی ویژگی های اتوبوس سواری، شبیه به هواپیماست. مثلا ً خرید بلیط بصورت باز( ا ُپن Open) تا مدت یکماه اعتبار،میباشد و لی قیمت آن در ایام تعطیلی دو یا سه دلاری بیشتر است که هرگاه جهت فعال سازی بلیط به باجه مراجعه میکنید ، باید بپردازید.
در ابتدای سفر، همزمان اعلام دما و زمان ،نام تمام شهرهای بین راه، و نیز زمان دقیق رسیدن و مدت زمان توقف و استراحت بین راه، توسط راننده ذکر میشود تا مسافران جهت برنامه ریزی پیاده شدن و مدت زمان استراحت خود آگاه باشند. از آنجاکه فرکانس (تعداد) اتوبوس ها برای هر مسیری بالاست، معمولا ً بیشتر مسافران، حداقل دوصندلی در اختیار خواهند داشت و بهمین علت انتخاب شماره ی صندلی با خودتان است، مخصوصا ً مسافرانی که در حال سفری طولانی(مثلا ً 48ساعته از شرق به غرب)هستند، هنگام تعویض اتوبوس خود،ابتدا آنها وارد میشوند و سپس مسافران تازه نفسی که از همان ایستگاه؛ همسفر میشوند. درمواقع شلوغی مسافر، شرکت مسافربری مسولیت دارد که در ازای همه ی بلیط های فرخته شده،صندلی ارائه کند و محال است که مسافری در انتهای صف،سرگردان پیداکردن جا باشد.از آنجا که در همه ی توققگاه ها، علاوه بر دستگاههای خود پرداز میتوان از مغازه ها ، مایحتاج بین راه خود را تهیه کنید، در طول سفر، هیچگونه خوراکی،عرضه نمیشود.
در هر توقف محیط داخلی اتوبوس به سرعت تمییز میشود. اکثر اتوبوس ها دارای توالت میباشد؛ ولی با اینحال در تمامی فضای داخلی اتوبوس سیگار کشیدن ممنوع است.سوای اینکه شرایط سختی در انتخاب رانندگان وجود دارد،رانندگان در گشت و بازرسی وسایل و ساک مسافران بخاطر موارد تروریستی دستی آزاد دارند. و در آخر اینکه:
__ شرط سنی مسافران مهم است و بچه های کوچک و یا افراد مست را بدون همراه، سوار نمیکنند و برای تشخیص شدت مستی افراد، همان لحظه با تست تنفس در دستگاهی مخصوص، الکل خون افراد را میسنجند.
__ قوانین سخت رانندگی اتوبوس بحدی است که حتی با پایین نبودن اهرم توقف وسایل نقلیه هنگام عبور قطار، باید توقفی کامل ، قبل از عبور از ریل راه آهن بدون گذر قطار، داشته باشند.
__ در آمریکا و کانادا هرگاه دیدید که اتوبوسی با آرم یک سگ آبی رنگ!!! (نام یک نوع سگ شکاری تندرو Greyhound )در حال گذر است و یک کاروان(گاری،واگن) پـُستی در پشت آن جهت انتقال سریع بسته های پستی، بسته شده، مطمئن باشید که بزودی در یکی از استراحتگاههای بسیار تمیز بین راهی توقفی خواهد داشت و گوش هیچکدام از مسافران را صدای فروشنده ی «سوهانی» بین راه نمیازارد.
__ دانشجویان عزیز ، فراموش نکنند که با ارائه ی کارت دانشجویی خود، از 25% تخفیف قیمت ،استفاده کنند
شب زمستانی در ایالت میزوری خیلی زود سر میرسه ، به طوریکه ساعت هفت شب، انگار از نیمه شب گذشته است.چند شب پیش، حدودای ساعت دو نصف شب بود که تازه پشت چشمام گرم شده بود که یکدفعه با شنیدن صدای مهیب فروشنده ای که داشت تبلیغ سوهان قم و گز اصفهان میکرد و صدای گوشخراش او ، تا سه محله اونورتر میرفت،از خواب پریدم و تا مدتی گیج و منگ بودم که قصه چی به چیه؟؟ میدونم شما از این نوشته ی من، سر در نیاوردید؛پس کمی اجازه بدهید تا برگردم به عهد اختراع « بوق» و البته داستان را بیشتر اونائیکه مثل من تازه به سن جوانی و پنجاه سالگی قدم گذاشته اند،ممکن است که بدانند و تکراری باشد؛ امـــّا اون دوستان نوجوان کمتر از چهل ساله، لطفا ً به گیرنده های خود دست نزنند و تفصیل ماجرا را از بزرگترشون بپرسند.
انگار همین دیروز بود، (سال 1370 ) که هربار رفت و آمدم به تهران برای تحصیل ، عذابی میشد به جون خودم و همه ی اهل طایفه ام که هرکس از گوشه ای تلاش میکرد برای این دانشجوی برگشته به منزل(جهت عیادت خانواده)، یک بلیط برگشت تهران دست و پا کند و اگر هم کمی شانس میداشت، حداقل، اون ته اتوبوس ساعت ده شب، روی بوفه، جایی نصیبش میشد. بلندی قد(بخوانید دراز بی قواره) کمباری قصه بود که در تنگی فاصله ی بین صندلیها، کاملا ً حبس میشدم و دائم در حال عوض کردن جای پاهایم میبودم که شاید راحتی بیشتر ی نصیبشان کنم و نمیشد که نمیشد.
پس از جنگ بی پایان روح و روان و اعصابم با زوزه ی اگزوز اتوبوس و بوی دودگازوئیلی که به داخل میامد، بالاخره تسلیم میشدم و شاید هم بیهوش که تازه، چـُرت معروف داخل اتوبوس، امــّّا از نوع «خواب،با اعمال شاقه» را در پشت چشمهایم، حس میکردم. با این حال که ساعتی از این نشئه گی کوتاه مدتم نگذشته بود، باز از جا میپریدم و اینبار باید به دنبال دست یا پای گــُم شده ام میگشتم . ولی وقتی خوب بخود میامدم، تازه متوجه میشدم؛ که بخاطر نرسیدن خون کافی به آنها، طوری بی حس شده و به خواب رفته بود، که این تخیل را داشته ام. و باز کلنجار با همه ی دنیا و کائنات، تا شاید بتوان کمی خستگی در کرد و همزمان نگران امتحان فردا.اوج داستان این سفر پرماجرای هر از چند بارم، رسیدن اتوبوس به نزدیکی شهر قم و خستگی درکردن راننده، در اون اتاق پشتی و زدن بستی(دوستان بد تعبیر نکند، منظور همون بستنی است !! باور کنید!!) ،همراه با چای و نبات!!!
فریاد گوشخراش فروشنده ی «سوهانی» بود که از بلندگوی شیپوری (آمپلی فایر)به عرش میرسید و با کمال آرامش!!! مسافرین محترم را به داخل دعوت میکرد و من هنوز نمیدانم که ارتباط بعضی چیزها با هم چی بود؟ میفرمود: مسافرین محترم، سوهان قم سمت چپ، دستشویی سمت راست. بفرمایید داخل سالن !! گز اصفهان فراموش نشه!!!بله عزیزان خواننده، این توهم و رویایی که در خواب دیدم، مرا بفکر این انداخت که برای شما، کمی از وسایل نقلیه ی بین شهری بگویم. هرچند در کانادا و آمریکا، کمتر کسی را پیدا میکنید که رانندگی نداند و یا ماشین شخصی نداشته باشد؛ امــّا بسیار پیش میاید که بعضی ها ترجیح میدهند، از اتوبوس بین شهری ،مخصوصا ً جهت مسافتهای بسیار طولانی،استفاده کنند.سیستم کلـّی خرید بلیط و نیز بعضی ویژگی های اتوبوس سواری، شبیه به هواپیماست. مثلا ً خرید بلیط بصورت باز( ا ُپن Open) تا مدت یکماه اعتبار،میباشد و لی قیمت آن در ایام تعطیلی دو یا سه دلاری بیشتر است که هرگاه جهت فعال سازی بلیط به باجه مراجعه میکنید ، باید بپردازید.
در ابتدای سفر، همزمان اعلام دما و زمان ،نام تمام شهرهای بین راه، و نیز زمان دقیق رسیدن و مدت زمان توقف و استراحت بین راه، توسط راننده ذکر میشود تا مسافران جهت برنامه ریزی پیاده شدن و مدت زمان استراحت خود آگاه باشند. از آنجاکه فرکانس (تعداد) اتوبوس ها برای هر مسیری بالاست، معمولا ً بیشتر مسافران، حداقل دوصندلی در اختیار خواهند داشت و بهمین علت انتخاب شماره ی صندلی با خودتان است، مخصوصا ً مسافرانی که در حال سفری طولانی(مثلا ً 48ساعته از شرق به غرب)هستند، هنگام تعویض اتوبوس خود،ابتدا آنها وارد میشوند و سپس مسافران تازه نفسی که از همان ایستگاه؛ همسفر میشوند. درمواقع شلوغی مسافر، شرکت مسافربری مسولیت دارد که در ازای همه ی بلیط های فرخته شده،صندلی ارائه کند و محال است که مسافری در انتهای صف،سرگردان پیداکردن جا باشد.از آنجا که در همه ی توققگاه ها، علاوه بر دستگاههای خود پرداز میتوان از مغازه ها ، مایحتاج بین راه خود را تهیه کنید، در طول سفر، هیچگونه خوراکی،عرضه نمیشود.
در هر توقف محیط داخلی اتوبوس به سرعت تمییز میشود. اکثر اتوبوس ها دارای توالت میباشد؛ ولی با اینحال در تمامی فضای داخلی اتوبوس سیگار کشیدن ممنوع است.سوای اینکه شرایط سختی در انتخاب رانندگان وجود دارد،رانندگان در گشت و بازرسی وسایل و ساک مسافران بخاطر موارد تروریستی دستی آزاد دارند. و در آخر اینکه:
__ شرط سنی مسافران مهم است و بچه های کوچک و یا افراد مست را بدون همراه، سوار نمیکنند و برای تشخیص شدت مستی افراد، همان لحظه با تست تنفس در دستگاهی مخصوص، الکل خون افراد را میسنجند.
__ قوانین سخت رانندگی اتوبوس بحدی است که حتی با پایین نبودن اهرم توقف وسایل نقلیه هنگام عبور قطار، باید توقفی کامل ، قبل از عبور از ریل راه آهن بدون گذر قطار، داشته باشند.
__ در آمریکا و کانادا هرگاه دیدید که اتوبوسی با آرم یک سگ آبی رنگ!!! (نام یک نوع سگ شکاری تندرو Greyhound )در حال گذر است و یک کاروان(گاری،واگن) پـُستی در پشت آن جهت انتقال سریع بسته های پستی، بسته شده، مطمئن باشید که بزودی در یکی از استراحتگاههای بسیار تمیز بین راهی توقفی خواهد داشت و گوش هیچکدام از مسافران را صدای فروشنده ی «سوهانی» بین راه نمیازارد.
__ دانشجویان عزیز ، فراموش نکنند که با ارائه ی کارت دانشجویی خود، از 25% تخفیف قیمت ،استفاده کنند
چنین موردی(وجود بلیطی با اعتبار یکماهه)برای اتوبوس های داخل شهری (واحد) نیز وجود دارد. البته در بعضی شهرها(مثل کنزاس سیتی) شما با پرداخت یک دلار، بلیطی تهیه میکنید که تا دوساعت، اعتبار دارد و میتوانید به دفعات سوار و پیاده شوید.
در کل بنا به نیاز افراد و تعداد دفعات نیازشان؛ همه رقم بلیط واحد(یکهفته ای، روزانه و ...) وجود دارد و نکته ی قابل ذکر اینکه چند گروه از افراد دارای کارتی مخصوص هستند که باید از محل مورد نظرشان تهیه کنند و میتوانند تا زمان اعتبار آن استفاده کنند از جمله:
افراد پیر و کهنسال معمولا ً بالای 60 و 65 سال) =Old People / Senior Sitizen
معلولین(که شامل افراد چاق و بیماری که به راحتی نمیتوانند راه بروند میشود)= Handycapt
دانش آموزی و دانشجویی = Student
افراد فقیر و کم درآمد = Low Income
که البته بیشتر آنها از تخفیف ویژه ای برخوردارند و حداقل قیمت را باید بپردازند
۲ نظر:
aza.joon
eyval :D
manam canada hastam vali hanooz ba autobaus safar nkardam
kheili khosham oomad
fek konam az havapeyda jazzab tar bashe ye jooraii
makhsoosan tabestoona ba abo havao zibaii haye northamerica ....
thanx abloge ghashangetoon agha hamid
سلام عزیز
اتفاقا ً یکی از تفریحهای بسیار جالب سفر با اتوبوس است و علاوه بر اینکه مسافرت میکنید، از جاذبه های شهرهای بین راهی و نیز جاده های سرسبز میتوانید لذت دوچندان ببرید.
خوشحال میشم که تجربه شما را از سفر با اتوبوس بخوانم.
از اینکه از وبلاگ خوشتان آمده است؛ خوشحالم و همواره منتظر نقد و پیشنهادتان هستم. پیروز باشید
سال نوی میلادی مبارک ارادتمند حمید
ارسال یک نظر