توجه: این وبلاگ در این مکان دیگر به روز آوری نمیشود و به سایت وورد پرس منتقل شده است. دوستان عزیز لطفاً جهت دسترسی به آدرس جدید «ایــــنــــجـــا کلیک کنید». منتظر قدوم شما هستم. ارادتمند حمید

۱۳ دی ۱۳۸۸

آرایشگاه در امریکا


یکی از معضلات مهم زندگی در آمریکا، رفتن به آریشگاه است؛ مخصوصا ً برای خانمها. البته خوشبختانه اونها، هزاران راه دارند و به سرعت تمام، از قافله ی تمدن و مد، عقب نمی مونند ،مخصوصا ً که برای رنگ کردن موهاشون، همه ی وسایل لازمه را در یک بسته ی آماده(پکیج) همراه با دستور العمل کاربردی آن میتوانند گیر بیارند و بیچاره ما مردهاییم که باید چاره ی خود را بجوییم. بشنوید از تجربه ی من و ما، که وجود زن برادرم،کلی این مشکل خانواده گی ما را حل کرده بود؛ امــّّا مواقعی میشد که چندین ماه همدیگر را نمیدیدیم و من هم شدیدا ً از موهای بلندم در عذاب و همان حساسیت، معلّم بودنم همراهم که نباید ژولیده باشم. بهمین علّت شروع کردم به جستجوی مغازه های سلمونی در اطرافمان.

وجودبیش از 5 ،مغازه ،برای یک شهر کوچک، برایم جای تعجب داشت. نگو که این شهر با اینکه پراز پیرمرد و پیرزن است، از نظر کاسبی آرایشگری، رونق روز افزونی داشت، چراکه این پیرزنهای بازنشسته، کاری جز این ندارند که هر دو روز یکبار،اقدام به کوتاه و یا رنگ کردن، همین چهارتا شوید موی کم پشت خود کنند ، مخصوصا ً اگر بخواهند، با دیگر دوستانشان، شام یا ناهاری،کنار هم در یک رستوران بخورند. روز اولّی که دل به دریا زدم و وارد مغازه شدم؛ همه ی کارمندان آنجا را از کشورهایی مثل فیلیپین دیدم و نگو که یکی از کارهای رایج بین آنان همین شغل شریف دوساعتی به ناخن و انگشتان مردم ور رفتن و اخاذی پول بی زبان، است و من بمحض نگاه چپ چپ دیگر زنان حاضر در نوبت ، متوجه شدم که انگار دارند به چشم یکی از این اوا خواهری ها ،مرا میبینند و خدا پدر موبایل را بیامرزد که به بهانه ی جوابگویی ، از در سالن آرایشی زدم بیرون و فرار را برقرار.

تقریبا ً دو سه روزی را باز با غصه ی بلندی مو، سرکردم و پس از مشاوره با دوست محلی مان(دیوید) و البته بعد از اینکه کلی دستم انداختند و خندیدند و هی میگفتند: اح.مد.ی نژ.اد راست گفته که توی ایران همجنس گرا یا همون « گی » وجود ندارد، چون فقط من یکی بودم و حالاهم که توی خارج زندگی میکنم و ... بالاخره آدرس یکی از همین سلمونی های کلاس پایین را گرفتم و وارد آن شدم. از آنجا که چندین نفر اقدام به کوتاه کردن سر میکنند و معمولا ً شما با یکی از آنها راحت ترید، و بقول ایرانیها« دستشون بهتون میافته»، باید با تلفن وقت میگرفتم و چون من اولین بارم بود، برای یکبار، توی زندگی ام، خاطرخواه فراوان داشتم ؛ آن هم از نوع جنس لطیف.

بالاخره با هزار زحمت، کلمه ی همون« استایل» را به معنی، کوتاه کردن با حفظ حالت و فرم قبلی،را به «ایشان» تفهیم کردم و منتظر که در عرض، بیست دقیقه، سروته آن را هم بیاورد. ولی برعکس ایشان، نه تنها از ماشین برقی برای کوتاه کردن سریع استفاده نکرد؛ بلکه از بس به سروکله ام آب پاشید و هی با دست و شانه، موهایم را اینور و اونور کرد، به جرات میگم که گرمی دستهاش رو روی پوست سرم حس میکردم و اصلا ً هم حالی به حالی نشدم !!! نکته ی دیگه اینکه یقه ی بیش از حد باز « ایشان» بود که از بس این صندلی الکتریکی را بالا و پایین برد و کله ی مبارک مرا به چپ و راست خم کرد، کم بود محتویات آن به سروصورتم بخورد

و مرا به یاد این جمله ی مادر مرحومم می انداخت که معتقد بود: بعضی از این مانتوپوشان، به شکلی راه میروند که کم مونده مثلی سیخ، فرو کنند توی چشم مردها !!! بهرحال؛ صلاح دیدم تا کار به جاهای باریکتر نکشیده، از خیر شستشوی پس از اصلاح و همچنین ماساژ سر و گردن و متعلقات بگذرم و با پرداخت دوازده دلار راهی حمام منزل بشوم و البته از همه مهمتر اینکه؛ هرچی باشه بهتر از نازکشیدن زن برادرم است و بقول معروف « هم فال بودو هم تماشا» اینجا یکی از شیوه های خوش تیپ شدن های اساسی، تیغ زدن سرشان است به طور اساسی. نه اینکه فکر کنید حتما ً همه ی آنها، یه کم، مشکل کم مویی را دارند !!؟؟ بلکه کوتاه کردن مو، به سبک « آرمی = ارتشی» خود، یکی از شیوه های معروف است و گاهی دیدنی است که چطور با برق انداختن کـُـلّ کــلــّه ی مبارک، یک ریش و سبیلی میذارند که تناقض(پارادوکس) بسیار خوش منظره ای را رقم میزنه.

فکر نکنید که این یک انتخاب افراد عادی جامعه است، بلکه در محل کار من (کالج) حتی بعضی از استادان دانشکده ، میتراشند آن هم از نوع سه تیغه. شاید باور نکنید؛ ولی همین چند روز پیش یکی از همکارانم را در دستشویی دیدم که با نهایت آرامش از وقت مرده اش داشت استفاده میکرد و سرمبارکشان را چنان شاپومالی کرده و همانجا داشت ، تیغ را به کله اش میکشید که برای من سخت جای تعجب داشت که چگونه میخواهد پشت کله اش را نیز صیقلی کند!!؟؟ بهر حال اگر دوست عزیز، شما هم« خوش تیپ» هستید؟؟ آسوده خاطر باش ، که اینجا کشور مد وسلیقه است و اگر مثل طالبان هم پراز کرک و پشم باشی، کسی را باتو کاری نیست. بماند که خیلی از خانمهای ایرانی، وقتی وارد کالیفرنیا میشوند عاشق این هستند که برن پیش این ارایشگاههایی که در تلوزیونهای 24 ساعته تبلیغ میکنند و کلی هم ذوق می کنند که فلانی که در کانال 2 تبلغ مکنه،موهامو کوتاه کرده!!!و اینجوری پول بی زبان رو به دست اونها میسپرن .........................در حالی که ارایشگاه خیابان بالایی، نصف این قیمت میگیره

۱ نظر:

ناشناس گفت...

جالب بود.ممنون از اطلاعات خوبتون.موفق باشید