همانطور که قبلا ً مختصری عرض کردم، آمدن من وخانواده ام، به علت احتمالات و دغدغه های بسیاری که داشتیم تقریبا ً ناگهانی و بیخبر از بسیاری افراد بود و آن تعداد مختصری هم که میدانستند از سر نیازمان بود و .... که البته توضیح بیشتر آن در این فرصت نمیگنجد، مهم این بود که این رفتار ما سببی بشود که تا مدتی، بطور دائم، اخبار و تحلیلهای موشکافانه ی !!!؟ همشهریان عزیزم به گوشمان میرسید و دروغتان نگویم، آن اوایل، تحمـّل بیهوده گویی هایشان، کمی برایم سخت بود.البته همانطور که میدانید، از بس اطلاع رسانی در شهر و دیارمن!!! شفاف است، اصلا ً چیزی به نام شایعه وجود ندارد و همه ی گفته های مردم، توی مسجد و محله، بخصوص کلام گـُهربار پیرزن فرتوت همسایه، حج سکینه ی هفتادوچند ساله، عین سند رسمی ارزش دارد. از جمله اینکه گفته بودند حمید به کار ماشین شویی مشغول است و البته نه اینکه، کار عیب داشته باشد و مرد کسی است که در مقابل زن و فرزند و مخارج خانواده اش، سربلند باشد و موقع نیاز تن به هر کاری قانونی و درآمد زایی بدهد؛ ولی من مانده بودم که از کجا این اخبار به این دقیقی !! را بدست میاوردند؟ جالبتر از آن، گفته بودند من در یک «ماست بندی» (توجه شود: نه لبنیات فروشی)، مشغولم.جهت یادآوری دوستان، در ایران کسانی هستند که فقط به کار تولید، بسته بندی و توزیع ماست ، مشغولند. به این شغل «ماست بندی» میگویند، ولی آنقدر این حرف در اینجا خنده دار است، که حد ندارد و نه تنها لبنیات فروشی به اون شکلی که در ایران هست، وجود ندارد، بلکه مثل بیشتر موارد، همه ی این پروسه ی بسته بندی و حتی توزیع، بطور اتوماتیک و با دستگاههای پیشرفته انجام میشود و شاید فقط کارخانه ی مذبور، به اندازه ی 20 تای بزرگترین ماست بندی هایی که در ذهن همشهریانم وجود دارد؛ مساحت داشته باشد.
از این حرفها که بگذریم، در راستای اینکه آن حرف آندسته از شایعه سازان عزیز، به زمین نماند، امشب دست به دست عیال، جای همگی شما خالی، یک ماست فرد اعلایی درست کردیم که نگو.(البته بچه داری هم میشه مشارکت در امر ماست بندی دیگه، مگه نه؟) به همین جهت بد ندیدم که یکی از موسسات خدمات عمومی شهری را خدمتتان معرفی کنم. خدماتی که این اداره ارائه میکند فراوان است و تقریبا ً هر مهاجر و یا ساکنی در آمریکا، برای یکبار هم که شده، گذرش به آنجا افتاده است. رسیدگی به امر کودک داری، یکی از مهمترین اهداف آموزشی اداره ی سوشیال سرویس(Social Service )است. بیشتر آمریکاییها و دیگران نیز، بعد از زایمان مادر و بخصوص تولـّد اولین فرزند، باید جهت تشکیل پرونده و شرکت در بعضی کلاسهای آموزشی، به این اداره مراجعه کنند. بنا به مقدار در آمد اهل خانه، مخصوصا ً مادر، چراکه در تمامی مکاتبات مرتبط با کودک، مادر مسئولیت اصلی را دارد، نوع بیمه ی درمانی فرزند تعیین میشود و مطمئنا ً هیچ کودکی بدون بیمه نخواهد بود، ولو بصورت رایگان و دولتی. از موارد دیگر ارائه ی کتابچه هایی است آموزشی که هرماهه از طریق پست ارسال میشود و مرحله به مرحله ی رشد کودک و روانشناسی رفتار با کودک را بصورت بسیار ساده، توضیح داده است و حتی برای مادرانی که چندتا فرزند هم بزرگ کرده اند؛ مفید و آموزنده است. از آنجاکه بسیاری از والدین و مادران تازه فرزند دار شده، بسیار جوان هستند، وعلاوه بر نداشتن اطلاعات کامل، خودشان نیز به سوء و یا بدی تغذیه دچار هستند و ممکن است از تغذیه ی صحیح و مورد نیاز بدن و رشد کودک نیز غافل شوند، یکی از بهترین برنامه های این نهاد، برنامه ای است غذایی که به «ویک WIC »(ترکیبی از حروف ابتدایی Childبچه Infant نوزاد Woman زن)مشهور است و از دروه ی بارداری شروع میشود.بدین نحو که مواد غذایی لازم بدن مادر ورشد فرزند، در هر دوره ی زمانی، بصورت لیستی به خانواده داده میشود و او با ارائه ی آن «حواله Voucher /کـــــــوپــــُـــن آمریکایی/ بــُن غذایی » به فروشگاههای مشخص شده ای، تمامی آنها را به رایگان میگیرد و بدینوسیله علاوه بر پس انداز مادی، با داشتن این خوراکی ها، از مصرف آنها غافل نمیشود. گفتنی است که کوپن(بـُن رایگان) مخصوص مادر، فقط تا یکسال پس از زایمان ارائه میشود؛ ولی لیست غذایی فرزند، چه بسا تا سن 5 سالگی ادامه پیدا کند.
قابل ذکر است که نباید این کوپنهای غذایی را با کوپن غذایی آماده(فود استمپ)، جهت مردم کم درآمد و بیکار، اشتباه گرفت. فود استمپ Food Stamp بیشتر جهت صرف غذای آماده است و افراد با ارئه ی این کوپنهای غذایی، از بین یک سری غداهای فریزر شده ی خاص،و یا موادغذایی اولیه،و یا غذاهای آماده ی طبخ که فقط به گرم کردن نیاز دارد؛ میتوانند انتخاب کنند. معمولا ً اینگونه خدمات را بوسیله ی کارت و یا دسته چک بانکی که هرماهه مبلغ خاصی به آن واریز میشود؛ ارئه میکنند. اخذ اینگونه کارتهای خرید غذایی نیازمند ارائه ی مدارکی از قبیل رسیدهای پرداخت مالیات و بیکاری و نداشتن بیش از یک ماشین و مستاجری و ... است. امــّا همانطور که در مبحث اصلی عرض کردم، «ویک پروگرام» شامل مواد خام و یا اولیه است از جمله، پنیر، تخم مرغ، شیر،سریال(فراورده ای بوداده از انواع غلاّت مثل گندم، برنج،جو و ذرّت، جهت صبحانه)،آبمیوه و ....است که در چرخه ی غذایی اهمیت فراوان دارند. و صد البته که بسیاری از افراد، حتی اگر هم دارای شرایط استفاده از این کوپن ها باشند، اهمیتی به آن نمیدهند. بخصوص ایرانیان عزیزی که دربند کلاس و آبرو و .... هستند، با ترس از قضاوت دیگران یا استفاده نمیکنند و یا اینکه میخورند و انکار میکنند.هرچند که ذات عمل مهم است که به تغذییه ی خانواده، مخصوصا ً حساس ترین سن رشد ونیاز کودک به تغذیه ی مناسب، اهمیت داده میشود. وگرنه در آمریکا هیچ کسی از سرگرسنگی، به گدایی در جامعه وادار نمیشود و مطمئن باشید که چنین کسانی فقط از سر ندانستن موارد رفاهی اینچنینی و یا تنبلی و زیاده خواهی ،جهت مصرف در راه دلخواه خود از جمله مواد مخدّرومشروب است که به کار گدایی می پردازد. از قدیم هم گفته اند که « در دروازه را میشه بست، اما در دهن مردم را نه » چیزی که هست، انسانهای بسیاری عادت کرده اند، راحت ترین راه گفت و شنود و تبادل اطلاعات را که همان شایعه است؛ برگزیند و بدون هیچ تحقیق، سر راست بگویند: میگند.... و البته تا همین راحت گزینی، عادت ماست ، همین فرهنگ را خواهیم داشت و تا همین فرهنگ را داشته باشیم، میبینید که یک روز فلان کس را در ماه میبینند و دیگر روز، دیگری را یار محرم امام زمان ، و این سلسله همچنان ادامه خواهد داشت، مگر اینکه بخود بیاییم. شاید باور نکنید که بعضی از هموطنان عزیز ایرانی ام که در آمریکا هستند، از بعضی از نوشته های من شکایت دارند که به اصطلاح آنان کلاس آمریکا و آمریکا نشینان را پایین میاورم. ولی وقتی خوب باریک بین میشوید، میبینید که از سر ترس خراب شدن کلاس خودشان در محیط داخل ایران است که این حرف را میزنند. من نمیدانم که اگر دوستان فرض کنند من دکترای انفورماتیک پیشرفته دارم و یا بی سوادم، چه تاثیری به حال و روز من یا آنان دارد؟؟ ولی میبینم که چه بسیار افرادی که به شغل شریف پرستاری مشغولند، امــّا در بین فامیل داخل ایران، جرّاح قلب و مغز و اعصاب و ..هستند. از این کلاس گذاشتن ، چه حاصل ؟ من که نمیفهمم. بهرحال اگر هم از حرف این و آن نالیده ام، نه فقط به خاطر دل خود، بلکه از ضعف فرهنگ جامعه ی خود، شکایت داشته ام، و اتفاقا ً خود را آماده کرده ام که با ذکر اینگونه اطلاعات، صابون فقر و گدایی را نیز به تن خود بمالم، ولی پیشکش اطلاع رسانی به شما عزیزان همدل، که دیگران فقط همزبانند. پس بی خیال این حرفها، بدو بدو که ماستمون عجب ماستی شده، از بس سفت شده، پنیر تبریزی هم داره حسودی میکنه، باید با چاقو برید. به به !!! بدو بدو که تموم شد.
۴ نظر:
سلام حمید جان
ممنون از نوشته ات.
سلام و درود بر ناشناس عزیز
برگ سبزی بود تحفه ای از طرف درویش خدمت شما بزرگواران. لطفا ً باز هم به این کاشانه سر بزنید.
پیروز باشید. بدرود.ارادتمند حمید
سلام
من مطلبی از شما را در مهاجرسرا خواندم و به وبلاگتون سری زدم مطلبتون خیلی خوب و کامل بود من هم راهی آمریکا هستم با اینکه اونجا کسانی هستند که کمکم کنند اما دوست داشتم خودم زودتر مطالبی رو مطالعه کرده باشم که شما این فرصت را ایجاد کردید ممنونم
رزلینای نازنین
سلام و درود صمیمانه ام را بپذیرید.
قبل از هرچیز حضور گرمتان را در این سراچه خیر مقدم عرض میکنم و همچنین پیشاپیش مهاجرت سراسر موفقیت و سربلندی تان را تبریک میگویم.
امیدوارم در راستای نیاز و علاقه تان بتوانید در این محل مطالبی را بدست آورید. پیروز باشید و بدرود..ارادتمند حمید
ارسال یک نظر