به یاد دارم زمانی که برادرم که سنی حدود 60سال دارد وقتی می آمد ایران، گاهی و توسط بعضی افراد مورد پرسش سوالاتی واقع میشد که داد او را درمی آورد و آنزمان بود که باید به سرعت برق و باد، از اطراف او دور شد که حسابی عصبانی می شد. او با خشم و تعجّب می پرسید:«مگر بعضی از این مردم درباره ی آمریکا چه فکر میکنند که هی این سوالات ناجور را بدون در نظر گرفتن سن و سالم از من می پرسند؟ بعضی ها(توجه: بعضی ها) فکر میکنند که همه ی هواپیماهایی که در آمریکا فرود می آیند ، بر روی زنهای خیابانی(البته نام عضوی از بدن زنها را ذکر می کرد که رعایت ادب، اجازه ی ذکر آن را نمیدهد)فرود می آیند و هرکس که در آمریکا زندگی میکند، همینطور راه میرود و بجای برگ، از درختان «دلار» می چیند و....» در این مبحث قصد ندارم که درباره ی کار و درآمد و دلار زیاد صحبت کنم؛ که شاید ذکر همین کلمه که اسم آمریکا را به شوخی«عـُمری کار» تلفظ میکنند؛ گویای همه چیز است و طبیعی است که در هرکشوری که زندگی کنی، درآمد و حقوقتان برمبنای واحد پولی آن کشور است. همانطور که همه ی شما عزیزان میدانید؛ واحد پول آمریکا دلار است و نباید سطح درآمد هرکس را با تبدیل معادل ریالی آن، درآمدی بالا تعبیر کرد که همانگونه که عدد حقوق افراد به دلار بالاست، مخارج هم به همان مقدار بالاست و در یک کلام باید به «دلار» هم خرج کرد و نباید آنرا با واحد ريال مقایسه کرد. هرچند امروزه از بس گرانی دامن داخل ایرانیان را گرفته، برای داشتن یک زندگی عادی، در آن شرایط هم باید درآمدی برمبنای دلار، داشته باشید.
یکی از برداشتهای اشتباه و توّهمی که درباره ی آمریکا وجود دارد؛ هردم بیل بودن نوع رابطه ی زنها و مردهاست و به عبارتی دیگر این تصوّر که از بس خرتوخر است؛ هر مردی که اراده کند؛ از راه میتواند یقه ی هر زن و دختری را بگیرد. البته وجود این توّهم خطا در پاره ای از مردم، ناشی از عدم اطلاع رسانی صحیح است و متاسفانه، تبلیغ منفی از روی عمد رسانه های عمومی و «ح.ک.و.م.ت.ی»، که سعی دارند با خرابه و هرزهکده نشان دادن این کشور، همه ی فرهنگ و تمدّن و پیشرفت و تکنولوژی آنرا به چالش بکشانند و بدنبال آن دستاویزی برای پوشاندن نواقص موجود در سطح کشورمان داشته باشند؛ عامل اصلی این اطلاع رسانی ناقص است. عامل مهم دیگر وجود اینگونه تصوّرات، راحت گزینی بیشتر مردم داخل ایران است که حاضرند هر شایعه ای را به سرعت بپذیرند و زحمت هیچ گونه تحقیقی را بخود ندهند و لاف زدن یک ایرانی را بر هرچه واقعیت است؛ ترجیح دهند.
اوج قصّه هم آنجاست که تن فروشی در بعضی نقاط تفریحی و توریستی، بخاطر کسب درآمد بیشتر مافیای اقتصادی و براساس نیاز هر مکانی به داشتن «توالت» در کنار مهمانخانه و آشپزخانه و ...آزاد است و ای بسا آن توریستی که برای تفریح و وقت گذرانی و خرج کردن پول و قمار و الکل، فقط به اینگونه مکانهای تفریحی تشریف می برند؛ نیازی هم به اینگونه تجربه ها هم داشته باشند!!؟ و بدنبال آن و با برگشت به کشورشان، قصّه ها و مثنوی های صدمن یک غاز، در وصف سفرنامه های خود، میگویند. سخن من این است که آیا با دیدن یک معضل در گوشه ی یک کشوری به وسعت 6 برابر ایران و با جمعیتی حدود 306 میلیون نفر(230 میلیون بیشتر از جمعیت ایران)، باید نسبت به تمام آن کشور قضاوت کرد؟ همین مختصر ذکر شود که به جز شهر «لاس وگاس» که مرکز قمار و تفریح مافیای اقتصادی آمریکاست، فقط یکی دو تا معدود مکان و ساحل در آمریکاست که وجود زنهای «تن به مـُزد»، آن هم طیّ شرایط خاصی همچون بیمه، بازنشستگی و... آزاد است و تا آنجا که بنده اطلاعات کسب کرده ام؛ باید برای این شغل حلال پراز افتخاررر!! مراحل اداری خاصی را بگذرانند و مجوّز داشته باشند و از نظر سلامتی و بهداشت، دائما ً تحت مراقبت و نظر باشند و حتی در خود لاس وگاس هم حق ندارند بجز مکانهای مخصوص، در مراکز عمومی و اسکان مردم عادی جامعه، تبلیغات و یا فعـّالیت داشته باشند و ....
سوال این است که آیا با وجود زنان خیابانی در ایران که ای بسا بعضی از آنها حتی از خانواده هایی مذهبی باشند و بعضی نیز برمبنای درآمد زایی ثواب(ازدواج غیردائم) حاضر با این تجربه می شوند؛ باید تمام سطح ایران را یکسان دانست؟؟ من قصد ندارم درباره ی صحیح و غلط بودن و یا ریشه یابی وجود اینگونه معضلات در اینجا بحث و گفتگو کنیم؛ بلکه سوال این است که چرا باید این توّهم های سراسر خطا را درباره ی دیگر کشورها داشته باشیم. البته یکی از علّتهای مهم اینگونه برداشتهای غلط، تفکّر غالب بر ذهن نسبتا ً بیمار بسیاری از مردم است که بخاطر منع قانونی و «م.ذ.ه.ب.ی»، یا اجتماعی به وجود صحیح ارتباط بین زن و مرد، نوعی عقدّه، بر ذهن و فکر بعضی(توجه:بعضی) ایجاد شده است که بجای تحقیق درباره ی علم و فرهنگ و تکنولوژی و ... یک کشور دیگر، اولین آزادیها را به مصداق وجود روابط مخفی و نامشروع در فرهنگ واجتماع خودمان تصّور میکنند.
اجازه بدهید با ذکر یک مثال و خاطره ی شخصی سخن را به پایان ببرم و سپس نظرات شما دوستان را بخوانیم. اوایلی که آمده بودیم؛ هرکس به فراخور سطح فکری خود، سعی میکرد با تماسی که از طریق یاهو مسنجر داشتیم، کنجکاوی خود را ارضاء کند. ولی هیچ یک از این سوال و جوابها، به اندازه ی نظر و برداشت یکی از اقوام که دانشجو و تحصیلکرده است؛ باعث رنجش من نشد. ایشان نه گذاشتند و نه برداشتند و با صراحت کلام، پرسیدند: چندتا دوست دختر تور زده ام!!؟؟ جالبتر اینکه هرچه من تلاش میکردم ذهن او را روشن کنم، نه تنها اثری نبخشید؛ بلکه یکریز روی سخن خود پافشاری میکرد که:«من باورم نمیشود؛ ایرانی باشید و حداقل ده تایی زن و دوست دختر موبور تور نکرده باشید و ...» بماند که من از بس عصبانی شده بودم؛ مکالمه ام را با این سخن به پایان رساندم که الله ُاعلم(خدا تعداد آنها را میداند)....بهمین علّت به محض اولین تماسم با دوست جوانی که به تازگی به مالزی جهت تحصیل رفته بود گفتم: مواظب گفتار و کلام خود باش! چراکه مردم عادی جامعه مان، به خودی خود، این تصوّرات غلط را درباه ی کشورهای خارجی و ایرانیان خارج از کشور دارند؛ وای بحال آن وقتی که شما جوانان بخواهید از سر لاف جوانی و پوز به خاک مالیدن دیگران، کلامی دروغ و راست هم سر هم کنید و تحویل آنها بدهید.
۴ نظر:
سلام. تقریبا همه نوشته های شما رو خوندم. بسیار عالی می نویسید. خسته نباشید.
امیدوارم زندگی در آمریکا بر وفق مرادتون شده باشه.
یک نکته اینکه هرچی گشتم نحوه مهاجرت شما رو پیدا نکردم. خوشحال میشم که بدونم از چه طریقی اقدام کردید.
دوم اینکه من الان در حال انجام پروسه مهاجرت به کانادا هستم اما هدفم آمریکاست. به نظر شما این کار درستیه؟ یا اینکه همه قدرتم رو بذارم برای اومدن مستقیم به آمریکا؟ اگر آره، به نظر شما از چه روشی باید اقدام کنم؟
نهایتا هم اینکه بعضی ها می گن کانادا کشور مناسبتریه برای زندگی (نسبت به آمریکا). نظر شما چیه؟
ممنون.
بسیار عالی....
این سهام عدالت هم خیلی جالب بود. ممنون
aza.joon
daghighan hamine ....
in canada ham hamine
bache ha hey hamino miporsan ke chand ta zadi :))
migam baba hichi !
migan khak bar saret oon hame daafe blond hast =))
migam biain mifahmin che khabare :D
j.o.m.h.o.r.i. e.s.l.a.m.i. haminjas :D
قاصدک عزیز سلام و درود
قبل از هرچیز، از اینکه وبلاگ نویسی چون شما، این نوشته ها را لایق مطالعه دیده اند، بنده را سخت افتخار میکنم و متشکرم.
در مورد نحوه ی آمدن من به آمریکا سوال فرموده اید و درست میفرمایید بنده هنوز مطلبی در این مورد ننوشته ام و از آنجا که یک پروسه ای استثناء و پیچیده بوده است، ذکری به میان نیاورده بودم؛ ولی حتما ً بزودی اقدام خواهم کرد.
در مورد اینکه اقدام شما در مهاجرت به کانادا امری است صحیح یا نه؟ واقعا ً هیچ جوابی ندارم چراکه نه تنها تجربه ای در این مورد ندارم، بلکه بستگی به شرایط بسیاری دارد و هرچه هست آخرالامر شمایید که باید با شرایط خود تصمیم بگیرید. آنچه که هست امر مهاجرت به چند چیز مهم بستگی دارد، از جمله راه قانونی اقدام به مهاجرت. که در این شرایط حاضر برای آمریکا سه راه رایج وجود دارد1-ویزای کاری 2-گرین کارد لاتاری و 3- گرین کارت براساس شرایط نسبی و سببی(ازدواج، خانواده و...) مورد مهم، پس از مهاجرت است که مشکلات زبان، اخت شدن با فرهنگ، کار و ... را دربردارد. لذا من فکر میکنم چنانچه بتوانید ابتدا و با شرایطی راحت به کانادا مهاجرت کنید، میتوانید با رفع مشکلات پس از مهاجرت، بدنبال راهی مطمئن برای مهاجرت به آمریکا بیابید، که البته به نظر من کانادا دست کمی از آمریکا ندارد و ای بسا در بسیاری موارد بهتر هم باشد. بهرجهت چنانچه نیاز به مشورت بیشتری دارید؟ لطفا ً با ایمیل وبلاگ ارتباط برقرار کنید، تا بیشتر در خدمت شما باشم. پیروز باشید.
_____________________
محسن جان عزیز، درود
ممنونم که قلم این حقیر را لایق تحسین دانسته اید، انشاالله در اولین فرصت، افتخار مطالعه ی دست نوشته های شما را بدست خواهم آورد. پیروز باشید.
_____________________
همراه همیشگی، آزا.جون(البته اگر نامتان رادرست تشخیص داده باشم) سلام و درود
بازهم به ما سربزنید که انگار حرف دل یکدیگر را خوب میفهمیم. موفق باشید........ ارادتمند همگی....حمید
ارسال یک نظر