۱۸ بهمن ۱۳۸۸
سبز تر از همیشه
شاید گاهی هم برای شما پیش اومده باشه که با دیدن یک صحنه، هزاران کلام و سخن در ذهنت مثل برق رد بشه؛ امـّا تا عزمت را جزم میکنی که افکارت رو به زبون بیاری، هرچی تلاش می کنی، نمیتونی حتیّ یک کلمه بیان کنی، چه برسه بخوای بنویسی و هزارتا مورد املایی و گفتاری را مجبور بشی، رعایت کنی. حکایت من هم با دیدن این عکس، دقیقا ً همونیه که عرض کردم و شاید چیزی بهتر از«سکوت» نباشه بخاطر اینکه همیشه «سرشار از ناگفته ها» بوده . البته آنچه که مهمه، «دیدن» واقعیتهای موجوده وگرنه شاید آنچه که من برداشت میکنم، با خیلی ها متفاوت باشه وبه نظرمن، این دیدگاهای متفاوت هم، آنچنان امری مهم نیست. مثلا ً شاید من، سیم خاردار رو هزارون خاطره ی بد و تلخی ببینم که بر سرمملکتم اومده، از هجوم اعراب بیابونگرد گرفته تا مغول و ... . در مقابل یه نفردیگه، پوسیدگی همه ی دیکتاتورای روزگار رو با همه ی سفت و سختی اونا ببینه و دیگری شکست کمر هرچه ظلمه رو در سرشکستگی و پایین بودن حلقه ی اصلی هر حکومت ظالمی ببینه، و یکی دیگه، نوجوانی نهال ترد و نازک سبز مردم را ببینه که چیطور با شادابی خود، حلقه بر سیاهی زده و رو به موفقیت آسمانی و خدایی داره. خلاصه اینکه هزارون «دیدنی» که از چشم دل شما عزیزان برمیآد. پس چه بهتر که سخن را به پایان ببرم. این روزها، مردم کشورم، سبز سبزند؛ سبزتر از همیشه . آروزی سربلندی همه ی آنها را دارم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر