چندی پیش که برای مراسم شام « روز شکرگذاری»(Thanksgiving) به جمع هموطنان ایرانی زردشتی ام پیوستم ،برای چندمین بار با شخصی ملاقات کردم که صفاتی دارند قابل ذکر. ایشان(دکتر جهانیان) سوای اینکه از دانش بالایی برخوردار است؛ پس از سی و چند سال زندگی در آمریکا، چنان خونگرمی خود را حفظ کرده که محبوب همه ی حاضران است. یکی از صفات خوب ایشان، کم حرف بودن و از آن مهمتر، رعایت فارسی و یا انگلیسی صحبت کردن در زمان خود، است. هرچند ایشان در هنگام گفتگو با آمریکاییهای حاضر، مثل آب روان انگلیسی حرف میزنند؛ هنگام گفتگو با هر ایرانی(خواه متولد و بزرگ شده ی ایران باشد؛ خواه آمریکا) محال است که جز کلام شیرین فارسی از ایشان بشنوید. در مقابل، بسیاری از ایرانیان، با کمی بی دقتی و شاید هم حس وجود یک جور «کلاس» در پس زمینه ی ذهنی خود، دایم، بین فارسی حرف زدن خود، از کلمات و یا جمله های انگلیسی استفاده میکنند. البته گاهی عدم وجود معادل بعضی اصطلاحات و کلمات انگلیسی در فارسی، و یا راحت به زبان آمدن واژه های انگلیسی، و یا سخت بودن تلفظ کلمات فارسی برای ایرانی - آمریکاییها(متولدان آمریکا) شاید سبب شود که افراد برای «انگلیسی» حرف زدن، تشویق شوند!!؟؟ امــّا سوالم اینجاست که چرا بعضی دیگر ، و یا با چه انگیزه ای ، اینکار را میکنند؟
خود من معتقدم، هنر آن است که در ایران باشی و انگلیسی را ماهر باشی و آمریکا باشی و فارسی حرف زدنتان، روان باشد ؛ وگرنه یک فرد آمریکایی، مطمئنا ً بسیار از من و دیگر مهاجران، در انگلیسی صحبت کردن، ماهرتر خواهد بود.دیگه اینکه مهم ارتباط زبانی و کلامی است، همانگونه که در زندگی عادی هرکدام از ماها در ایران، هیچکس ،هیچگاه بر روی اهمیت فارسی حرف زدن خود، دقیق نشده و آنرا کلاسی برای خود نشمرده است، مگر میشود که انگلیسی حرف زدن ، عاملی باشد برای جلوه گری؟؟ من به آنانی که در خانواده هایی با مادری غیر ایرانی زندگی میکنند، حق قائل میشوم که فارسی حرف زدن آنها، روان و با مهارت نباشد، ولی بقیه چرا؟ جالبه که با زوجی(هر دو ایرانی)ملاقات کردم که با فرزند کوچک خود، فقط انگلیسی حرف میزدند. جالبتر اینکه برای توجیه آن، بهانه میاوردند که فرزندشان در خوراک بد ادا بوده و پس از مشورت با یک روانشناس !! آنها مجبور شدند که فقط انگلیسی حرف بزنند. البته من این موضوع را با استاد روانشناس همکارم که مطرح کردم، ایشان چنین موضوعی را رد کردند و نمونه ی آنرا کودک تقریبا ً دوساله ی خودم ذکر کردند که با آنکه دایره ی لغت او کم است؛ اما با ملاقات ایرانیان، از کلمات فارسی و در مقابل آمریکاییها از انگلیسی و هنگام ایجاد ارتباط با دوستمان(جایگزین مادر بزرگش در آمریکا و اهل برزیل) از لغات پرتـغـالـی(برزیلی) استفاده میکند. قابل ذکر است که من و خانواده ام، هر زمان که در سفری طولانی باشیم، یک بازی کلمات با یکدیگر داریم که هرکس یک کلمه ای را به فارسی میگوید و طرف مقابل با استفاده از آخرین حرف کلمه ی او، کلمه ای جدید را به فارسی میگوید و اینگونه؛ ذهن فرزند خود را همیشه درگیر فارسی گویی میکنیم و شاید برای دوستان ، اجرای این بازی، خالی از لطف و بهره نباشد.
از آنجاکه متاسفانه بنده دوست همدل و همزبان زیادی توی آمریکا ندارم، باز تلاش میکنم که در مكالمات تلفني به ایران، كاملا ً فارسي صحبت كنم؛ حتي بعضي وقتها كه فارسي کلمه ای از ذهنم می پرّد؛ كلي مكث ميكنم و تا آنجاکه میشه، از عبارت انگليسي استفاده نمي كنم.البته حس ميكنم اوضاع فارسي گویی ام حسابی بهم ريخته است؛ بخصوص که گاهی فارسی حرف زدنم با لهجه و بهتره بگم تلفظ و ادا و اطوار انگلیسی، مخلوط شده و به شدّت از این مسئله ناراحتم.بقول دوستی:«الان ديگه توي ايران، حتّی كسي كه تجربه ي سفر خارجي هم نداشته است؛ انگليسي بلده. این ویژگی چه كلاسي ميتونه داشته باشه؟؟؟؟ حالا باز فرانسه،اسپانيائي و........بود يه چيزي؛ هر چند اينا هم ديگه داره رايج ميشه. پس هيچ مكالمه اي به اندازه زبان مادري آدم، كلاس نداره» قابل ذکر است که در آمریکا دانستن یک زبان خارجی دیگر، به نوعی هنر و مهارت فرد محسوب میشود و در معرفی خودشان به دیگران آنرا ذکر میکنند؛ ولی نه اینکه فکر کنید آنها واقعا ً ماهرند؛ بلکه فقط یکی دو کلمه ای که بدانند خود را زباندان میدانند؛ و برای آنها سخت جای تعجّب است که کتابهای فارسی از راست به چپ شروع و خوانده میشود و چگونه میتونم خط عجیب و غریب فارسی را بخوانم و بنویسم!!؟
من خانواده ای را میشناسم که دقیقا ً مثل خانه ی خودمان، در محیط داخلی خانه و بین خانواده، هر زبانی بجز فارسی حرف زدن ممنوع است؛ مگر اینکه مهمانی آمریکایی در جمع حضور داشته باشه. البته خانمم هم شروع کرده با بچهّ هام فارسی تمرین میکند و به جرات خیلی موثر بوده و هرچند دیگران از همان اوّل غــُر میزدند که باید توی خونه انگلیسی حرف بزنیم تا پیشرفت کنیم؛ من مقاومت میکردم و معتقدم، یادگیری یک زبان نباید به قیمت فدا کردن زبان شیرین مادری ام باشد. در اینجا دو موضوع مطرح است: یکی- دانستن یک زبان دیگر وبخصوص انگلیسی که به نوعی زبان بین المللی است. نه تنها عالی است بلکه باید تا حد امکان مهارتهای چهارگانه ی آنرا نیز گسترش داد، چراکه کمترین فایده ی آن استفاده در زندگی روزمره و مطالعه ی کتابچه های راهنمای استفاده از وسایل خانگی خارجی است.... دوّم : کلاس گذاشتن است که به قول دوستی، میگفت رفتگرها و بچه های دوساله ی آمریکایی هم انگلیسی میدانند و حالا این یارو واسه ی ما« ا ُکی اکی » میکنه !!!! نه به اون شوری شور، نه به این بی نمکی که من دارم، چند شب پیش با برادرم داشتیم صحبت میکردیم که برای جابجایی یک وسیله ای نیاز به Crow-bar دارم و حالا حسّاس شده بودم که اسم فارسی این کلمه چی بود؟ هی براش میگفتم میله ای نسبتا ً بلند یک متری که معمولا ً برای اهرم کردن یا کندن زمین استفاده میشود و ... خلاصه تا نیمه های شب فکرم مشغول بود و ناگهانی کلمه ی «دی لــَم/دیلم/بیرم» یادم اومد و کلافه شده بودم که چطوری به او خبر بدهم، که دیروقت بود و همه خواب. سرانجام کار تا صبح دیگه خوابم نبرد و هی داشتم با خودم تکرار میکردم که یادم نرود و جالبتر اینکه نه تنها طول شب را نخوابیدم؛ بلکه سردرد صبحگاهی باعث شده بود کلمه را دوباره از یاد ببرم و روز از نو و روزی از نو.
قبل از اینکه با طرح سوال نظر شما دوستان را بپرسم، ذکر یک خاطره ، خالی از لطف نیست. یکی از حاضران در تلاش بود که فرزندشان را به فارسی گویی تشویق کند و این آقا پسر هم (شاید بخاطر خاصیت خون ایرانی در رگ مرد ایرانی) به هرچیزی یک فعل کمکی « کـــــــــــرد» اضافه میکرد.مثلا ً صحبت کرد، بازی کرد، تماشا کرد و .... ولی جالبی کلام آنجا بود که مادرش به او هشدار داد که مواظب باشد غذا را به لباسش نمالد و او هم با همان لحن شیرین کودکانه ی خود گفت: نه مامان، مالیده نــــکــــــردم!!!! مادر بینوا هم او را اصلاح کرد که :عزیزم، بگو نمالیدم. او هم جمله اش را چرخشی دوباره داد و اینبار گفت: نمالیده کــــــردم!!؟؟ بماند که این فارسی حرف زدن او اگر هیچ بهره ای را نداشت، جمع آقایان را سرحال آورد که برای مدتی ، سخن و جوک برای گفتن داشته باشیم؛ امـــّا سوال من اینجاست که:__ آیا انگلیسی حرف زدن(و در مقابل، داشتن ضعف در فارسی گویی) باعث جلوه گری است؟ میدونم سوالم واضح نبود؛ پس من هم کلامم را با انگلیسی می آمیزم و میپرسم ، آیا کلاس داره؟؟
۳ نظر:
سلام حمید جان
شاید فرقی نکند که به جای متشکرم یا ممنونم بگویم تنک یو به هر حال هیچ کدام پارسی نیست
چنگ عزیز درود
مهم ایجاد ارتباط و تبادل احساس است وگرنه نه کلاس زبانی بالاست و نه جلوه ی دیگری پایین.
پیروز باشید و بدرود و سپاس دوباره
باسلام خدمت آقای حمید نجف ابادی عزیز که صداقت از لابلای کلماتش هویداست.نظر خود را با نیم نگاهی به شعر شاملوی بزرگ بیان میکنم.روزی ما دوباره کبوترهایمان را بیدا خواهیم کردو مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.روزی که کمترین سرود بوسه است و هر اتسان برای هر انسان برادریست.روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه ئیست وقلب برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است.تا تو برای آخرین حرف دنبال سخن نگردی.
ارسال یک نظر