توجه: این وبلاگ در این مکان دیگر به روز آوری نمیشود و به سایت وورد پرس منتقل شده است. دوستان عزیز لطفاً جهت دسترسی به آدرس جدید «ایــــنــــجـــا کلیک کنید». منتظر قدوم شما هستم. ارادتمند حمید

۱ دی ۱۳۸۸

آن روی سکه ی آمریکاییها


قبل از اینکه نظر خودم را عرض کنم ، شما را دعوت میکنم به مطالعه ی نظرات دوست خوبم ، آرش، که مبحثی را با عنوان بالا ایجاد کرده بودند و آن روی سکه ی آمریکاییها را اینگونه برشمرده اند: 1- ساختار فکری براساس قوانین تعریف شده.به این معنی که تمامی روابط کاری و اجتماعیشان بر مبنای این ساختار، برنامه ریزی و پیاده سازی میشود. بنابراین کوچکترین لغزشی در پایه آنها باعث ریزش اساسی میشود. 2- اکثر امریکاییها وقتی زمین میخورند؛ نمیتوانند، دوباره بلند شوند. چون اصولا آنها شروع از صفر و یا زیر صفر را در زندگیشان تجربه نکرده اند.

3- بیشتر امریکاییها اصولا خنگ هستند و در زندگیشان یاد نگرفتند که اگر برای انجام کاری یک راه جواب نداد باید از روشهای دیگر استفاده کنند تا جواب بگیرند. 4- در امریکا دانستن یک زبان خارجی بسیار باکلاس است و اکثر آنها جز زبان خودشان چیز دیگری نمیدانند. مثلا ً وقتی خط فارسی را میبینند و یا صحبت کردن فارسی شما را میشنوند؛ دهانشان باز میماند و نمیتوانند تصور کنند که شما چطور میتوانید هم زمان هم انگلیسی را بدانید و هم فارسی.

در ادامه ی نکته های بالا ،نظرشما را به نقطه نظرات اینحقیر در باره ی موضوع جلب میکنم : قبل از هرچیز؛ برمبنای اصل حکیمانه ی آنچه باعث اختراع شد ، احتیاج بود و احتیاج. به این نتیجه میرسیم هرچند سختی های داخل ایران واقعا ً تحمـّل ناپذیرند، امــّا در مقابل باعث شده که ایرانیان ،همه فن حریف بشوند و نه تنها در هرکاری دستی داشته باشند، بلکه برمبنای عقل و منطق، از هرفرصتی استفاده ی بهینه بنمایند.
بخاطر همین است که نود درصد ایرانیان مهاجر و نسل اوّل، در آمریکا، موفق بوده اند.امــّّا افسوس که این مورد درباره ی همه ی ایرانیان نسل دوّم(بیشتر متولدان آمریکا) صدق نمیکند و از جمله عوامل این شکست که میتوان نام برد:

قطع کامل ارتباط فرهنگی با ایرانیان داخل؛ پیروی محض از فرهنگ غربی و به نوعی آنرا وحی منزل بحساب آوردن؛ فخر و غرور بیش از حد، که البته در ایجاد این مورد، ایرانیان داخل هم نقش بالایی دارند. برای مثال وقتی یک نفر از خارج میاید؛ همگی مثل پروانه دورش، بال میزنند و با این شرایط است که من هم اگر باشم، کم کم ادعای خدایی هم میکنم و خودم را گم میکنم. ولی درعوض آنزمان که خودم را کامل مطلق(پـــرفـکــتPerfect) دانستم و به هیچ صدایی گوش نکردم ؛ چنان با صورت به زمین خواهم خورد که آه از غریب و آشنا بلند میشود.بهر حال از بحث اصلی خارج نشوم.

یکی دیگر از صفات عجیب آمریکاییها که به دفعات، با آن برخورد کرده ام؛ کارمندان و افراد دارای کاری(نه بیکار )که قول پرداخت مبلغ پول اندک زیر پنجاه یا صد دلار را به زمان دریافت چک حقوقی شان(بقول ایرانیها اول بــُرج) تعویق میاندازند. برایم سخت غیرقابل باور است که یک زوجی که هردو دارای شغلی با حقوق ثابت هستند؛ توانایی پرداخت را ندارند و همزمان،من ،که تنهافرد مشغول بکار خانواده ام هستم با زن و دو بچه و مخارج مربوطه؛ نه تنها امورات را سپری کرده ام ؛ بلکه چندین مورد پیش بینی نشده را نیز تاکنون پشت سر گذاشته ایم !!!؟؟؟ البته یکی از عادتهای آمریکایها ، صرف غذا به دفعات در رستورانهای مختلف در طول هفته است وهمین یکی از عواملی است که ما ایرانیان با داشتن همسران(وگاهی خودمان) هنرمند و آشپز، باعث ذخیره ی مالی و پولی میشویم.

دیگه اینکه همان برنامه ی فکری آمریکاییها که همیشه باید بر اساس دستورالعمل(دایرکشن) عمل کنند؛ چه بسا که تعمیر کوچک یک وسیله شان؛ برایشان هزینه ای آنچنان دارد؛ که ما ایرانیان کمتر، به این مخارج بیهوده تن میدهیم . گفتنی است که اگر هم درون خانه اقدام به پخت و پز نمایند؛ باز کاری کارستان باید انجام دهند. درب کنسروهای آماده شده را باز کنند و بگذارند توی قابلمه و طبق دستور العمل(اکستراکچر) مدت زمانی هم درون ماکرویو و یا اجاق گاز و سپس مصرف آن.(open the can, put it in the pan ) مورد دیگه ای که من و خانواده ام بسیار به آن برخورده ایم؛ درهم و برهم بودن خانه هایشان، که البته در فرهنگ ما به کثیفی معروف است. ولی نه اینکه واقعا ً کثیف و ناتمییز باشند، بلکه بخاطر خریدهای بسیارشان (و بیشتر از سر هوس؛ همینکه چیزی را میبنند، میخرند)؛ تا بخواهیید روی زمین و دکور خانه و گوشه و کنار، وسیله و ... میبینید.

والبته چون جا به اندازه ی کافی وجود ندارد، یه جورایی ریخته و پاشیده و نامرتب به چشم میخورد و دراینجاست که به مرتب و ایرانی بودن خودتان افتخار خواهید کرد.( بگذر از جماعت اهل منقل که به اینجور حالتها مشهورند) درکل پاکیزگی امری است که به تربیت خانوادگی و شخصیت فردی هرکس بر میگردد. درضمن شاید ذکر این نکته در این جا بد نباشد که بیشتر هموطنان عزیزم؛ وقتی میخواهند از اینور آب ذکری به میان بیاورند فقط میگویند«آمریکا» و بعضی افراد در نظر نمیگیرند که به مثل همه ی دنیا؛ روستا داره؛ باکلاس داره؛ بی کلاس داره ؛ بی سواد،باسواد و ... . این طور نیست که مثلا ً هرآمریکایی را ببینید، ماهر در اینترنت ، و یا مرفه اجتماعی ، و یا حتی کامل در انگلیسی دانستن باشد. اجازه بدهید اشاره ای مختصر به یکی از فرقه ها (انشعابات، گرایشهای) مسیحی ارتدکس داشته باشم به نام « آمـیــش » که بیشتر با عبارت «پی پل» (مردم آمیش) از آنها نامبرده میشوند.

این گروه از آمریکاییها، براساس اعتقادات مذهبی و این دلیل که از وسایل مدرن در « انجیل» ذکری برده نشده است؛ هنوز که هنوز است به مثل صد - دویست سال پیش لباس میپوشند؛ از کالسکه و اسب استفاده میکنند؛ از هیچگونه وسایل الکتریکی مثل تلفن، تلویزیون، اینترنت و ... استفاده که نمیکنند؛ هیچ؛ حتی خانه هایشان برق (الکتریسته) ندارد. فقط (بیشترشان) به کار کشاورزی مشغولند، به نوعی شبیه یهودیها باید همیشه سرهایشان پوشیده باشد و حتی در مدرسه هایشان(البته اخیرا ً که مدرسه میروند)؛ پسرهایشان کلاه ازنوع دوری، و دخترهایشان روسری توری دار میپوشند و .... البته من به شخصه ،از دیدن آنها حسابی لذت میبرم و برایشان(به منزله ی فرهنگ وسنت، و نه امری دینی) احترام بسیار قائل هستم، ولی کمی سخت در باور میگنجد که در کشوری که مهد تمدن دنیاست،چنین مواردی به چشم بخورد، ولی واقعیت دارد، اگر باور نمیکنید الهی هرکی دلش میخواد ، به روز بهتر ازمن دچار شود و به چشم خودش ببیند !!! حالا خوب شد دهن مرا به نفرین وا کردید !!!

هیچ نظری موجود نیست: