توجه: این وبلاگ در این مکان دیگر به روز آوری نمیشود و به سایت وورد پرس منتقل شده است. دوستان عزیز لطفاً جهت دسترسی به آدرس جدید «ایــــنــــجـــا کلیک کنید». منتظر قدوم شما هستم. ارادتمند حمید

۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹

روز معلـّم در آمریکا


جا دارد قبل از هرچیز فرا رسیدن «روز مـعـلـّم» و نیز کارگر را از طرف خودم به همه ی کارگران عزیز و همکاران فرهنگی خوبم در داخل ایران تبریک عرض کنم. جالب است بدانید که هر سال روز معلم در ایران و «هفته ی قدردانی از معلـّم» در آمریکا به نوعی همزمانی پیدا میکند. آنچنان قصد ندارم از ویژه برنامه هایی که در مجتمع آموزشی محل کارم به مناسبت این هفته برگزار میشود زیاد بنویسم. یعنی آنچنان رخداد خاصی هم اتفاق نمیافتد که قابل ذکر باشد. همچون همه ساله یکی دوتا «سور» و ناهار در رستورانهای شهر دعوت هستیم و البته هرساله یک موسسه یا سازمانی برنامه ای یک روزه را تدارک میبینند که با ارائه ی کارت شناسایی، من و دیگر همکارانم فرصت پیدا میکنیم تا در کنار خانواده به تفریحی یک روزه برویم. پارسال فرصت شد تا از باغ وحش شهر کنزاس سیتی دیدن کنیم و امسال هم عازم موزه ی بسیار بزرگ و خوب آنجا هستیم. البته من قبلاً از موزه بازدید کرده ام؛ ولی آنقدر این موزه زیباست که ارزش چندبار دیدن را دارد. مخصوصاً سالن «مشرق زمین» که پر است از آثار باستانی که از دست قاچاقچیان درامان مانده و برای همیشه ی عمر و تاریخ میزبان دیدار کنندگان موزه است.

یکی از بهترین و زیباترین آثار باستانی که مرا برای ساعتی میخکوب دیدن خود میکند؛ سنگ نوشته و تصویرهای کنده کاری شده ای است که از تاریخ باستان ایران زمین و شهر قدیم مدائن و بغداد کنونی در آنجا قرار دارد. این لوح 2 در 3 متری چنان به زیبایی در قابی دیواری قرار داده شده است که شما به هیچ وجه نمیتوانید اثری از برشهای قطعات و انتقال و دوباره سرهم سازی آن ببینید و فکر میکنید که هنرمندان سنگتراش آریایی تا خود شهر کنزاس سیتی آمده اند و این اثر را در همین موزه خلق کرده اند. بماند که با دیدن هر اثری باستانی قلب هر ایرانی به درد میآید که ایران زمین کجا و آثار هنری اش کجا؟ ولی یه جورایی هم خوشحال میشند که لااقل استکبار جهانی ارزش آن را بخوبی میدانند و در حفظ آن نهایت تلاش را دارد.... بگذریم.

داشتم با خود فکر میکردم که آیا نامگذاری یک روز برای ارزشگزاری اهمیت مقام معلـّم کافی است؟ بماند که آرام آرام آنقدر ارزشها تغییر کرده است که دیگر کسی، به فکر نوشتن انشایی با موضوع «علم بهتر است یا ثروت؟» نمیافتد. چراکه در نظر ارباب قدرت، قلم و علم آنچنان قدرت و ارزشی که باید داشته باشد ندارد و نگذر از افزایش حقوق نیروهای امنیتی و به اصطلاح پلیس که «تفنگ» دارند و روزگار چنان کرده که حافظ امنیت هم شده اند؛ امــّا نه حافظ امنیت مردم بلکه حاکمان مردم. خب البته جای شکوه و شکایت هم نیست که حاکمان هم از مردم !!! هستند و صدالبته در خدمت و برای مردم!!! «غیرمردم» هم که از همان اصل و ابتدا آدم نبودند که بخواهند حق و حقوقی داشته باشند. آنچنان مهم هم نیست که رهبران کارگران و معلمان هم در زندان بپوسند و پی به افکار شیطانی و فسادفی الارض خود ببرند!؟

این روزها آنچنان همکاران فرهنگی و قشر کارگران در زحمت تامین معیشت زندگی شان مانده اند که نه تنها «روزمعلم» برایشان معنایی ندارد؛ بلکه یه جورایی هفته و چهلم و سال معلم و فرهنگ را نیز برگزار شده میبینند. یعنی آنان ترجیح میدهند که این سالی یکبار را هم کسی برایشان «سالروز» نگیرد و چه بهتر که فقط بگویند «خدا بیامرزد» هرچه معلم و فرهنگ بود. یادم هست که سال به دوازده ماه با این امید و شایعه که شنیده ایم حقوق معلمان را افزایش خواهند داد؛ راهی مدرسه می شدیم و البته که این شایعه ی افزایش حقوق و وعده ی داده شده؛ هرچه که نبود یک سودی خوبی برایمان داشت و آن هم فحش و ناسزای دیگر اقشار مردمی که هنوز هیچ نشده، مجبور بودند قند و شکر و ... را گران تر از دیروز بخرند؛ چراکه دیگران میگویند: قرار است حقوق معلمان را افزایش دهند. این درحالی است که اگر هم میافزودند یک دهم حق پایمال شده ی گذشته شان بود. دقیقاً حال و روزمان شده بود حکایت آن ضرب المثل که «توش خودمان را کشته است و بیرونش مردم را».

این درحالی بود که بعضی از همکاران آنچنان در تنگنا بودند که هنگام خرید روزانه ی خود، از مغازه دار سراغ اجناس مناسب با حقوق معلمی میگرفتند و کار به جایی رسیده بود که هرچه اجناس مانده و بنجل بود سهم فرهنگیان بود. حتی سیب زمینی و پیاز را نیز معلمی و غیر معلمی عرضه میکردند. این درحالی است که همه جای دنیا فرهنگیان در راس اهمیت شغلی قرار دارند؛ چراکه تمام مهندسان و پزشکان و افراد موفق و در یک کلام آینده ی موفق کشور در زیر دست این قشر زحمت کش و آبرودار قرار دارد. ولی چه سود که سرساقی سلامت و پایه های تخت محکم باد و البته چفیه پوشان عرب و دیکتاتوران سیاه بر همه ی هموطنان اهمیت بیشتری دارند و در این بین هم از انرژی هسته ای هم نباید غافل بود و شد.

به عنوان سخن آخر از طرف خود درودی میفرستم به تمامی همکاران فرهنگی که هرچند خون دل میخورند و با ضرب سیلی صورت ها را سرخ نگهمیدارند؛ باز از تلاش دست برنمیدارند و همچنان شمع فرهنگ ایران و ایرانی را زنده نگهمیدارند. آنان میدانند که جز درس عربی و معارف، جوان ایرانی نیاز دارد تا از گذشته های تاریخ و ادبیات و فرهنگ و ... ایرانی نژاد بیشتر بداند و هرچند ظاهر زندگی امروزشان شایسته ی مقام آنان نیست؛ ولی بگذرد این روزهای تلخ تر از زهر... اندکی صبر سحر نزدیک است.......تا درودی دیگر؛ دوصد بدرود.

۱۵ نظر:

مریم گفت...

آقا روزتون مبارک:)) بهترینها رو براتون آرزو می کنم.

Hannah گفت...

روزتون مبارك استاد

اليزا گفت...

اجازه آقا معلم ما بگيم... روزتون مبارک

The Godfather گفت...

سلام حمیدجان روزتون مبارک
معلمان در بند اعلام کردن که امروز روزه میگیرن و از مردم هم خواستن که این کارو بکنن

negahyno گفت...

سلام استاد
روز معلم بر شما هم مبارک باشه
در اینجا همم شغل معلمی یکی از بهترین شغلها است و باید حتی برای معلم ابتدایی شدن هم یک لیسانس گرفت( با معدل بسیار بالا) که بعدش رفت به کالج معلمان و یکسال فشرده هم ان را سپری کرد که برابر با یه لیسانس دیگه است.
شغل اول مادرم معلمی بود و هرگز یادم نمیره بچه که بودم منو گاهی با خودش سر کلاس میبرد و چه تجربیات جالبی بود فرزند یه معلم بودن و ....

negahyno گفت...

در مورد چند بار نوشتن و پاک کردن
نه استاد شما چیزی نگفتین که بخواد ناراحتی ایجاد کنه و در کل زیاد در این فازها نیستم و ناراحت بشم خوشبختانه و یا متاسفانه در دل نگه نمی دارم و سریع بیان می کنم که دل جای الودگی نیست.
اولی را نوشتم و پاک کردم چون حس کردم شاید درد شما فراتر از درد یک مهاجر باشه و دومی را پاک کردم چون بعدش یادم امد هر چه بنویسم انتشار پیدا خواهد کرد و ان جملات برای شما بود و نه اینکه خوانندگان بخونند. به هر حال امیدوارم ارامش روحی شما دو چندان شده باشه و حتما حکمتی بوده که به اینورها امدین و امیدوارم خداوند بهترین ها را براتون در نظر گرفته باشه که حتما گرفته

negahyno گفت...

در آخر
اگه به موزه رفتین و اجازه عکس گرفتن داشتین حتما برای ما هم در اینجا منتشر کنید

عبدالحمید حقی گفت...

حمید عزیز
روزت مبارک

عبدالحمید حقی گفت...

ممنون که لینکم کردی
منهم این کار رو میکنم
قربانت
ای ایران
الهه ناز

pari گفت...

سلام
همشهری شوهر. ما کانادا هستیم هر وقت دلت گرفت بیا اینجا با شوهرم نجف آبادی حرف بزنید و یاد یار و دیار کنید. راستش من حالا می فهمم چرا خانواده شوهرم همه چیز را از هم پنهان می کردند. از شوخی گذشته حالت را کاملا درک می کنم خودم هنوز که هنوزه بعد از شش سال با غم غربت کنار نیامدهام و روز و شبی نیست که با یاد پل خواجو و بازار اصفهان و کوچه پس کوچه های قدیمی اصفهان سر نکنم. غم غربت. بد دردیه
موفق باشی

پری

ناشناس گفت...

سلام/
در خاطرم بود كه از شما بابت كامنت گذاشتن(معرفي مهاجرسرا) در وبلاگ آقاي قلمبر تشكر كنم..هرچند دير شد اما خب..در خاطرم كه بود..! سپاس محبت تان را.

راستي! روز معلم هم بر شما مبارك.

خدا رو چه ديديم؟ شايد در آينده سوالي برام پيش اومد مزاحمتون شدم..شايد واقعا..

Unknown گفت...

حمید جان (آقا معلم)

آن روز که الف به من آموختی، اگر می دانستم حق نوشتن آزادی ندارم، هرگز کلاه بر سرش نمی نشاندم
پی نوشت:
هزاران خفته از عشق تو بیدار

روز معلم مبارک


من مدتی نبودم ما بازهم برای کتابمون مجبور بودیم بریم شمال کشور اگه عمری باشه تقریبا بعد از چند سال داریم کتابمون رو نهایی می کنیم شاید بتونیم خدمتی به ایران بکنیم. تا چند ماه دیگه و برای همیشه ایران رو ترک می کنیم سفر خوبی بود دانشجویان هم کلی به ما کمک کردن و جایی شما رو ما خالی کردیم و بیاد شب بارانی شما و رعد برق های شهر شماهم بودیم هنوز فرصت نکردم عکسها رو ببینم اگه خوب بودن حتما برای شما ارسال می کنیم
کارن

از دیار نجف آباد گفت...

سلام و درود بر همه ی شما عزیزان
قبل از هرچیز اجازه میخواهم بدون اینکه از فرد فرد شما عزیزان(مریم-یادگار، حنا، الیزا، گادفادر، نگاهی نو، عبدالحمید حقی، پری،طرقه و کارن) نامی ببرم!!!؟؟؟ از همه ی تبریکهای شما هـــزاران تــشـــکـــر خود را ابراز نمایم.
___________________________________
«گادفادر»عزیز
کار از گریه و روزه و اینها گذشته است...«گوش اگر گوش آنها و ناله اگر ناله ی ما../..آنچه به جایی نرسد؛ فریاد است»
هرجای ایران را نگاه کنی؛ دردی وجود دارد و ....
پیروز باشید
______________________
«نگاه نو» ی گرامی
ممنون از اطلاعات خوبتون در باره ی شغل معلمی در کانادا.
هنوز که برنامه ی قطعی رفتن به موزه مشخص نشده؛ ولی چشم تلاش میکنم که عکس هم بگیرم؛ هرچند به ماهری هنر عکاسی شما نیستم
لطفاً احساس راحتی کنید و اگر هم تمایل به ابراز نظر و ... دارید میتوانید از آدرس ایمیل بالای صفحه ی اصلی وبلاگ استفاده کنید و مطمئن باشید پذیرای همه ی نقطه نظرات شما هستم.
پیروزی دوچندان برای شما
_________________________
«حقی» عزیز
تشریف فرمایی شما را خیر مقدم.
خدمتگزار همیشه ی شما هستیم.
پیروز باشید
_________________________
«پری»خانم سلام و خیرمقدم
....اونوخت به ما نجبادیها میگند که خیلی اصفونیییی هستیمممم... آخه این چه دعوتی بود که نه اسمی ، نه آدرسی، نه....ولی خیلی هم دلت آروم نباشه که الانه میشینم توی مینی بوسها و خودم رو میرسونم دمی کانادا و سراغ به سراغ یه نجببادی؛ پیداتون میکنم....
از شوخی گذشته... فکر میکنم که نظرتان مربوط به نوشته ی قبلی است...ولی یه چیز بگم که غربت هم با اون غم مسخره اش پیش ما ایرانیها کم میاره...وگرنه!!؟؟ راستی چی!!؟؟ اینقده نمیخندیدم...«خنده تاخ من از گریه غم انگیز تر است../..کارم از گریه گذشته است و بدان میخندم»

میدونم چقدر سورپرایز شدی که خانواده ی شوهری این همه خوبی های ما نجببادی ها رو مخفی میکرده اند!!! مگه نه!!؟؟
من درخدمتم...سلام بسیار برسانید و موفق باشید
________________________
«طرقه» ی محترم و گرامی
«کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست» این جا متعلق به خودتان است و من هم درحد توانم درخدمتم.
پیروزی روزافزون نصیبتان باد
________________________
«کارن» بزرگوار و محترم
امروزه کار بجایی رسیده که بجای کلاه بر سر«آ»، به اسم آزادی کلاه برسر خلق میگذارند.
چقدر باعث خنده باشد که آقای مهر.ورز آزادی نزدیک به مطلق را متعلق به مملکتمان میداند.

خوشحالم که درکنار دانشجویانتان لحظات خوب و خوشی داشته اید و امیدوارم که تلاش انتشار کتابتان نتیجه ای عالی داشته باشد.

متاسفم که نخبگانی چون شما وطن را ترک میکنند؛ ولی برایتان آرزوی تجربه ی مهاجرتی خوب و عالی دارم.
پیروز باشید
___________________________________
با آرزوی موفقیت روزافزون برای فرد فرد شما.... ارادتمند حمید.....بدرود

ناشناس گفت...

با سلام حمید جان

روز معلم مبارک ارزوی سلامتی و شادی برای شما و همه معلمین سرتاسر دنیا

از دیار نجف آباد گفت...

«ناشناس» عزیز سلام و درود
هرکه هستی و هرکجا؟ بدان که انرژِی مثبت این دستنوشته و تبریک روز معلم نه تنها به من بلکه به تمامی معلمان جهان رسیده و خواهد رسید.
متشکرّم از محبتتان....پیروز باشید....ارادتمند حمید...بدرود