توجه: این وبلاگ در این مکان دیگر به روز آوری نمیشود و به سایت وورد پرس منتقل شده است. دوستان عزیز لطفاً جهت دسترسی به آدرس جدید «ایــــنــــجـــا کلیک کنید». منتظر قدوم شما هستم. ارادتمند حمید

۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹

وبلاگ نویسان فارسی زبان



میدونم که شاید بعضی از شما دوستان منتظر دیدن تیتر تکراری «خاطرات» بودید؛ ولی چونکه دفترچه ی خاطرات سالهای نه چندان دورم رو به پایان است و به زودی باید فکر نوشته های تازه کنم؛ اجازه بدهید که چند نکته ای کوتاه را در این نوشتار خدمتتان عرض کنم. خدا کنه که این پیرمردی و بی حالی من هم به سربیاد تا بتونم سروته خاطرات رو به هم برسونم. احتمالاً به سر اومدن پیری من هم یعنی خوندن غزل خداحافظی!؟ ولی خیلی خوشحال نشید که «بادمجان بد و بم آفت ندارد»:

**** به جای برگزاری روضه و دعا وختم انعام و پشت سر مردم حرف زدن؛ یکی از رسمهای جالب آمریکاییها این است که هر از گاهی یکی از زنان میزبان میشود و با اعلام عمومی قبلی، برنامه ای را برگزار میکند که به Open House معروف است. البته این عبارت در آمریکا به دو معنی بکار میرود. یک: وقتی که شرکتی یا موسسه ای نسبت به طراحی و دکوراسیون منزلی اقدام کرده باشد و بخواهد نمونه کار خود را تبلیغ و معرفی کند. دوّم: همانطوری که عرض شد به عنوان یک گردهمآیی زنانه. این شنبه ی گذشته عیال خــانــومـــــــــی(چیکار کنم؟ مجبورم زن ذلیل بشم و بگم!!! تا دیگه نگند ضد زن هستم!!) تعدادی از نقاشی هاش رو با دعوت یکی از خانمهای همکارم بار کرد و به خانه ی آنها منتقل کرد تا سوای نمایش بعضی از آنها و معرفی بیشترهنر خود، برای هرکسی که در این فرصت یک روزه نقاشی سفارش بدهد؛ تخفیفی قائل شود. به نقل از ایشان(چرا که مجلس فقط زنونه بود) چند نفر دیگر، از جمله کسانی که به طور خانگی و نه شغل رسمی اقدام به تهیه و فروش شمع، بافتنی، شیرینی، کیک و ... میکنند نیز اجناس و کارهای خود را عرضه داشتند. گفتنی است که بازدید کنندگان با حضور در منزل برگزار کننده ی مجلس، از پذیرایی او نیز بهره میبرند. هدف از اینگونه مجالس نه فقط کسب درآمد مادی بلکه، بیشتر بخاطر معرفی مهارتها و هنرها و دوستی بیشتراست وصد البته تفریح، که از قدیم گفته اند:«هم فال است و هم تماشا».

**** یکشنبه برای ناهار منزل یکی از هموطنان دعوت بودیم و ازهنر و دیدن نقاشی های خانم خانه لذت فراوانی بردیم (... بابا یه آقا هم در زمینه ی نقاشی و هنر پا به میدون بذاره که بدجوری ما جماعت مردان ن ن ن در این زمینه داریم کم میاریم!!) در همین بین کتابی را از یکی از عکاسان ایرانی به تماشا نشستیم که توسط خود هنرمند امضا و از سر دوستی و ارادت به میزبان اهدا شده بود. دربین برگهای کتاب نامه ای با دستخط آن هنرمند عکـّاس دیدم و خواندم و قلبم جریحه دار شد. ایشان ضمن اینکه سخت از این محبت دوست ساکن آمریکا تشکر کرده بود؛ قدم به قدم برای او، نحوه ی بازکردن و دانلود سی دی عکسهایش را توضیح داده بود. وقتی موضوع دستنوشته را بیشتر جویا شدم؛ میزبانمان صادقانه اعتراف کرد که آن هنرمند با تصوّراینکه او توی آمریکاست و لابد همه کاره، از او خواسته بود تا اقدام به معرفی و فروش آثار عکاسی او داشته باشد و .... همه ی این حرفها را گفتم که بدانید چقدر بعضی مواقع برصاف و ساده دل بودن هموطنانم غصه مند میشوم. چرا که فکر میکنند هرکسی که آمریکا زندگی میکند یعنی خدای همه چیز!!! تکنولوژی، طراحی وبسایت، عرضه ی آثار هنری، فروش به دلار و... هرچند که «دنیا به کام اهل هنر باید و نیست».

**** از آنجاکه هر دو فرزندم دخترند و دل نگرانی دخترداری ایرانی وار یکی از دغدغه های فکری من و عیال است؛ ترجیح میدهیم بجای اینکه اجازه بدهیم فاطمه(دختربزرگم) صبح تا شب بشینه پای کامپیوتر و تلویزیون دیدن؛ به هر نحوی که میشه سرش رو بند کنیم. از جمله با شرکت در گروههای ورزشی و بدینوسیله تا میتونیم نای او را بکشیم و البته خودش هم سخت علاقمند است. امسال پس از پایان مسابقات و به عنوان جشن پایان دوره، به انجام مسابقه ای نمایشی فوتبال بین خانواده ها و فرزندان دعوت شدیم. حیف که دیر رسیدیم و نتوانستم استعداد سیاه کردن ساق پای دیگران را از خود بروز دهم. در عوض و جای شما خالی که صرف عصرانه و بستنی و تنقلات در کنار دیگر خانواده ها، سببی شده بود تا باز فرصتی داشته باشم و به این بی ریایی و از روی خوشآمد کار کردن آمریکاییان کافر درود بفرستم. سوای اینکه دوتا از اولیای دانش آموزان به طور افتخاری کار نقل و انتقال و مربی گری تیم را داشتند؛ اکنون هم با هزینه ی شخصی خودشان اقدام به تهییه ی سور و سوسات کرده بودند. وقتی خوب باریک شدم دیدم اینان نه اعتقادی به ثواب و گناه این گونه کارها دارند و نه جای مهر نماز بر روی پیشانی هایشان وجود دارد. ولی در عوض و فقط و فقط بخاطر اینکه لذت میبرند و باعث لذت بردن دیگران میشوند؛ حاضرند تهیه ی همه ی وسایل و مخارج را به عهده بگیرند. به خودم گفتم :یعنی میشه روزی بیاد که ما بجای سود بردن و منافع شخصی مان، از موفقیت دیگران نیز لذتها ببریم؟

**** از آن زمانی که اقدام به وبلاگ نویسی کردم یکی از تصمیم گیریهای سخت برای من لینک کردن دیگر دوستان وبلاگ نویس بود و آن هم به دودلیل: یکی اینکه اصلاً بلد نیستم که از این شیرینکاریهای جذب مشتری انجام بدهم و راستش رو بخواهید اصلاً هم حوصله ی پیدا کردن اینجور شگردها را بخاطر بی سواتی(بیسوادی) در امر کامپیوتر نداشتم. در یک کلام بدانید که حسابی پیر و تنبل شدم. دوّم: دروغ چرا؟ من خوره ی مطالعه ی هرگونه نوشته ای هستم. یعنی یه جورایی هرچی که به دستم برسه را مطالعه میکنم؛ خواه عرفانی باشه؛ خواه علمی. خواه داستانی باشه؛ خواه تخیلی. خواه اجتماعی باشد؛ خواه..... لذا اضافه کردن این همه لینک وبلاگها و سایتهایی که دائم توی اونها پلاس بودم و هستم یعنی یک لیستی بلند بالا. از طرفی هم این عوامل باعث میشد سرعت بالا آمدن وبلاگ با آن اینترنت پــــــــــُر سرعت داخل ایران به مشکل بربخورد. بنابراین و بعد از اینهمه «صغرا و کبرا» چیدن اجازه میخوام از همه ی عزیزانی که امر به اضافه کردن لینک وبلاگشان داشته اند؛ عذرخواهی کنم. ولی در عوض یک خبر خیلی خوبی دارم و اینکه دوست عزیزمان «آرش» به تازگی اقدام به راه اندازی یک وبلاگی با نام «وبلاگ نویسان فارسی زبان» کرده است. ایشان از این طریق تصمیم دارند هرچند همه ی وبلاگهای فارسی را که نه؛ ولی تا آنجا که ممکن است لیستی از وبلاگها را ارائه کند. ویژگی این وبلاگ چنین است که نام هروبلاگ به ترتیب جدیدترین انتشار نوشته از نظر زمان، به بالا منتقل میشود و شما میتوانید علاوه بر آگاه شدن از جدیدترین مطالب منتشر شده؛ اسم وبلاگ، موضوع نوشته و چند سطری از آن را نیز مطالعه کنید و در صورت تمایل با کلیک کردن روی لینک آن وبلاگ، همه ی مطلب را مطالعه کنید. لذا به دوستان وبلاگ نویس پیشنهاد میکنم چنانچه نام و لینک وبلاگشان به لیست اضافه نشده، به انتهای صفحه مراجعه کنند و بصورت کامنت نویسی اقدام به ارسال لینک وبلاگ شخصی خود نمایند تا بدینوسیله دوستان دیگر هم از آن مطلع شوند. جا دارد همین جا و به سهم خودم از این ابتکار زیبای «آرش» عزیز تشکر کنم.................و در آخر بهروزی و سلامت نصیبتان باد....تا درودی دیگر بدرود

۷ نظر:

ناشناس گفت...

درود
مطالب زيبايتان هرگز ته نخواهند كشيد
روزتان مبارك
(روز معلم)
HVM

از دیار نجف آباد گفت...

دوست عزیز و گرامی ام«اچ وی ام»سلام و درود
ممنونم که تشریف آوردید و روز معلم هم بر شما مبارک باد.
تا زمانی که آلزایمر و فراموشی به سراغمان نیاید؛ هستیم و بالاخره از یه چیزی مینویسیم. خدا کند خوانندگان راضی باشند.
پیروز باشید و بدرود...ارادتمند حمید

مریم گفت...

بهتون تبریک میگم از بابت خانم هنرمندی که دارین:)مرسی از بابت معرفی وبلاگ نویسان فارسی زبان" عالی بود.

از دیار نجف آباد گفت...

«مریم-یادگار» عزیز سلام و درود
ممنون از ابراز محبتتان. امیدوارم که موفق و پیروز باشید. بدرود

نگاهی نو گفت...

در اینجا زمانی از کلمه اپن هاس استفاده میشه که بخواهند منزلی را بفروشند و برای چند وقتی اپی هاس می گذارنمد تا مردم بتونند سر ساعت خاص به ان ساختمان برند و منزل رل ببینند و با فروشنهد در مورد منزل صحبت کنند
موفق باشین همیشه

negahyno گفت...

ببخشید از اشتباهات تایپی

از دیار نجف آباد گفت...

«نگاهی نو» سلام و درود
ممنونم که بدینوسیله ما را از رسم ورسوم کانادایی ها مطلع میکنید.

البته در آمریکا هم این عبارت «اُپن هاس» به شکلی که دیگران جهت بازدید و خرید احتمالی منزلی میروند؛تقریباً به کار میرود امـّا نه زیاد. وجود دارد.
این عبارت بیشتر زمانی به کار میرود که یک شرکتی بخواهد نوع دکورآرایی و یا حتی تعمیرات داخلی و خارجی منزلی را به تبلیغ بگذارد.
به این شکل که طی توافق با صاحب منزل و تبلیغات فراوان، دیگران را به تماشای آن خانه طیّ یکروز تعطیل دعوت میکند و ای بسا که حتی قصد خرید و فروش کل منزل هم در کار باشد.
موفق و پیروز باشید و بدرود...ارادتمند حمید