توجه: این وبلاگ در این مکان دیگر به روز آوری نمیشود و به سایت وورد پرس منتقل شده است. دوستان عزیز لطفاً جهت دسترسی به آدرس جدید «ایــــنــــجـــا کلیک کنید». منتظر قدوم شما هستم. ارادتمند حمید

۱۴ فروردین ۱۳۸۹

عید پاک یا ایستر در آمریکا


قبل از هرچیز امیدوارم که روز طبیعت و 13 را بخوبی پشت سر گذاشته باشید و همگی شما عزیزان گامی محکم و از روی شادمانی در بدر کردن همه ی پلشتی ها و نحسی ها برداشته باشید. بیشتر مدارس و ادارات آمریکا این جمعه که با 13 نوروز همزمانی داشته بود بخاطر تعطیلی«جمعه ی نیک»Good Friday در تعطیلی به سر میبردند و ایرانیان عزیز بهانه ای برای بدر کردن سیزده داشتند. البته من چاره ای نداشتم جز رفتن به سرکار چرا که دانشکده ی محل تحصیل من مدرسه ای است شبانه روزی و تعطیلی ندارد و از طرف دیگر باران هم اجازه ی تکان خوردن به کسی نمیداد. امــّا در عوض این شنبه(14 فروردین) به دعوت یکی از دانشجویان آمریکایی ام(کریستی) که البته شوهرش مصری است؛ به شهر Higginsville برای ناهار و دیدن مراسم «عیدپاک» یا همان Easter رفتیم و دیدنی بود که چطور مردم شهر مراسم جشن خود را با هیجان و شادی برگزار میکردند.

هرچه بود و هست من به اعتقادات و اهداف آن کاری ندارم؛ ولی بسیار برایم جالب بود که مجریان مراسم که از یکی از شاخه های کلیسای پروتستان بودند؛ بجای گریه و سینه زدن و شیون سرایی هرچه بیشتر این هیات در روکم کنی هیاتی دیگر، سوای تبلیغ مذهبی و انجام مراسم کلیسایی، مثل بیشتر مراسم مذهبی شان شادی و شادمانی کردن در راس همه ی اهداف دیگر بود. گفتنی است که اعضای این کلیسا هرساله در یک مزرعه گردهم میایند و با یک برنامه ریزی خاص و منظمی تمام امور ترافیک و کنترل و راهنمایی اتوموبیلها را به عهده میگیرند و بیشتر این راهنماها را افراد پیر و خوش برخورد به عهده میگرند. پس از اینکه به محل رسیدیم سخنگوی گروه توسط بلندگو به حاضران خوشآمد گفت و برنامه را تشریح کرد. سپس همه به انتظار رسیدن یک هواپیمای کوچک سمپاشی مزارع ماندند تا در محوطه ی مشخص شده پرواز کند و تخم مرغهای پلاستیکی پخش کند و بدنبال آن بچه ها با شوقی تمام هرکدام کیسه و سبد به دست جهت جمع آوری تخم مرغها روانه ی دشت شدند. البته پیشاپیش برای بچه های کم سن و سال تر دو منطقه ی جداگانه در نظر گرفته شده بود تا والدین همزمان کنترل آنها بتوانند مراقب تلاش خردسالان نیز باشند.

دیدنی بود که بچه های کوچک و بزرگ با چه شوقی به جمع آوری تخم مرغهای پلاستیکی پرداختند و سپس آنها را به محل مشخص شده تحویل دادند و در قبال آن هرکدام پاکتی(بسته ای) شکلات تحویل گرفتند که در آن چند برگه ی تبلیغ چاپ شده ی برنامه های مذهبی مخصوص کودکان نیز وجود داشت. در کنار آن هرکس که علاقمند بود میتوانست جهت گرفتن ساندویچ(هات داگ) و نوشیدنی و چیپس سیب زمینی در صفی که به همین خاطر تشکیل شده بود بایستد. آنچه که سخت برای من جالب بود نظم کلی برنامه بود که از افراد برگزار کننده گرفته تا مردم عادی و حتی بچه های کوچک با چه ترتیب و نظمی آن را دنبال میکردند و آن هیاهوی هول زدن برای غذایی بیشتر جهت گرفتن نذری در کار نبود.

البته ما پس دیدن مراسم برگشتیم منزل دوستمان و در کنار دیگر اعضای خانواده اش روز خوبی را پشت سر گذاشتیم و بماند که فردا(یکشنبه) هم قرار است که بجای 13 نوروز، روز 15 فروردین را بدر کنیم. به بهانه ی برگذاری این جشن برآن شدم تا درباره ی تاریخچه ی این مراسم، جهت شما عزیزان اطلاعاتی را کسب کنم. همانطور که میدانید مسیحیان معتقدند که عیسی مسیح در روز جمعه ی پاک Good Friday به صلیب(چلیپا) کشیده شد و سپس پیکر او را در غاری نهادند و درب آن غار را با سنگی بزرگ مسدود کردند. دو شب و دو روز بعد، یعنی روز یکشنبه چند زن بطور مخفیانه به مزار او رفتند و باکمال ناباوری مشاهده کردند که سنگ گور به کناری رفته و غار از جنازه خالی است و از اتفاق چند تنی مدعی شدند که او(روح او) را در طول روز در چند جای مختلف دیده بودند. امروزه مسیحیان معتقدند که مسیح، دوباره زنده شده و با بیرون آمدن از کفن خود بسوی آسمان معراج پیدا کرده است.

به همین علـت و جهت تجلیل از آخرین روزهای زندگی زمینی عیسی مسیح در سرتاسر اروپا و آمریکا این سه روز یعنی از آدینه(جمعه) تا یکشنبه را با گستردن سفره ای شبیه به هفت سین و گذاردن تخم مرغهای رنگی گرامی میدارند. قابل ذکر است که «عید پاک» را به انگلیسی «ایستر» مینامند و بنا به اعتقاد مسیحیانی که ایستر را جشن می گیرند(قبلاً فقط کاتولیک ها ولی امروزه بیشتر گرایشتهای مسیحی) این تخم مرغ های رنگ خورده را خرگوش ایستر Easter Bunny برای بچه های خوب حفظ کرده است و تنها در میان آنها توزیعشان خواهد کرد. البته به روایتی دیگر خرگوش و مرغ از جمله موجوداتی هستند که با تعداد زاد و ولد زیاد خود در این ایّام، یادآور فرارسیدن بهار نیز هستند.

عید پاک از جمله جشن های «متحرک» مسیحیان است. یعنی روز ثابتی ندارد و هر سال میان پایان ماه مارس و آغاز ماه آوریل جابجا می شود. دلیل این جابجایی هم همزمانی عید پاک با نخستین یک شنبه پس از رؤیت ماه شب چهارده پس از نوروز است. یعنی نوروز که در فرهنگ های فرنگی هم آغاز بهار به شمار می آید، در تعیین زمان برگزاری عید پاک نقش محوری دارد. البته ریشه ی نام ایستر به مسلک های باستانی بابلی ها باز می گردد و هرچند اروپائیان نیز نوروز و آغاز بهار را تجلیل میکردند، کم کم آن را رنگ و بوی مسیحی دادند. در حالیکه این نام هرگز در متون مقدس نخستین(تورات و انجیل) استفاده نشده بود و هرگز از لحاظ کتاب مقدس، ربطی به مرگ و رستاخیز عیسی مسیح ندارد.

در اندیشه ی بابلیان «ایشتر» یا «ایستر» روزی بود که یکی از خدایان بابلی به نام «Tammuz تموز» از مرگ برخواست و به همین علت جشن گرفته می شد. آنان باور داشتند که تموز تنها پسر زاده شده از الهه ی ماه[ آنان ماه را خدایی مونث می دانستند]و خدای خورشید[خورشید هم از دیدگاه آنان ، خدایی مذکر بود] بوده است. گفته شده است که خدای بابلیان(نمرود) پس از مرگ پدرش، با مادر خود ازدواج کرد و پادشاهی قدرتمند گشت و با اینحال زودتر از «سمرامیس»(مادروهمسرخود) مرد. پس از مرگ او، سمیرامیس به مردم بابل گفت که نمرود به خورشید عروج کرده است و از این پس باید نمرود را «Baal بال»یا «خدای خورشید» بخوانند. او همچنین ادعا کرد که «بال» بر روی زمین به صورت آتش(به فرم شمع یا مشعل یا...) در حین عبادت مردمان حضور دارد. در واقع سمیرامیس در حال خلق یک مسلک عرفانی بود، و کم کم خود را به عنوان یک الهه (خدای مونث) معرفی میکرد.

همچنین مدعی شد که وی در درون یک تخم بزرگ از ماه بر روی زمین کنار رود فرات در زمان اولین بدر ماه پس از اعتدال بهاری فرود آمده است. کم کم سمیرامیس نیز به عنوان ایشتر(خدا) شناخته شد که در انگلیسی ایستر تلفظ می شود و تخمی که در آن فرو افتاده بود، به عنوان تخم ایستر مشهور شده است. ایشتر به زودی باردار گشت و ادعا کرد که از خدای خورشید یا بال(نمرود) حامله شده است. پسری که او به دنیا آورد تموز نام گرفت. تموز علاقۀ شدیدی به خرگوش ها داشت و در آن مسلک عرفانی تازه شکل گرفته شده، خرگوش ها مقدس شدند چرا که تموز پسر خدای خورشید شمرده می شد. تموز که یک شکارچی شده بود بدست یک خوک وحشی کشته شد. ایشتر به مردم گفت تموز به سوی پدرش بال عروج کرده بود و اینکه هر دوی آنها از این پس در شمع یا چراغ مقدس به صورت پدر و پسر در میان عبادت کنندگان خواهند بود. هر ساله در اولین یکشنبه [Sunday روز خورشید] پس از اولین بدر کامل ماه بعد از نوروز، یعنی زمان مرگ و عروج تموز، جشنی بر پا می شد. آن یکشنبه به عنوان یکشنبۀ ایستر شناخته شد و با خرگوش ها و تخم مرغ ها جشن گرفته می شد. همچنین تموز چونکه بدست یک خوک وحشی کشته شده بود، ایشتر دستور داد که در آن روز خوک باید کشته و خورده شود.

البته بعضی ها هم ارتباطی بین عیدپاک و عید«پسـّح» یهودیان، سالروز رهایی از دست فرعون و فرار از مصر و گذر از دریای سرخ و رود نیل اجداد یهودیان میدانند که توضیح آن خارج از حوصله ی شما خواهد بود. آنچه که مهم است در سال325 و زمان کنستانتین و گرویدن او به مسیحیت و اقدام او به گردآوری بزرگان مسیحی تمام جهان و پایه گذاری «واتیکان» به عنوان مرکز تصمیم گیری مسیحیان، بسیاری از این هماهنگی های تاریخی برای مقابله ی با دیگر ادیان و فرهنگها بوجود آمده و پس از گذر از دوران خفقان کلیسا و رنسانس بدینگونه بدست امروزیان رسیده است. هرچه هست دمشان گرم که لااقل اعتقاداتشان را با شادی و شادمانی میگسترانند؛ ولو که مملو از خرافات باشد.

۸ نظر:

حنا گفت...

خيلي كامل مراسم رو توضيح داده بوديد مرسي

ناشناس گفت...

سلام بر حميد
اولين سلام پس از سال نو به دوست عزيز از لكزينگتون

من تو ايام نوروز تماس با اينترنت محدودي داشتم و ببخشيد اگه نتونستم خدمت برسم و تبريك عيد بگم
بهرحال به شما ايستر خوش بگذره. نمي دونم US‌ چجوره تعطيلات اما UK‌ كه حسابي تعطيلي دارن و خوش ميگذرونن

به شما هم خوش بگذره
تنتون سلامت

قربان شما ركسانا

حنا گفت...

از اينكه كامل به بلاگتون رو نيگا نكرده بودم و سوال پرسيدم معذرت ميخام الان ديدم نوشته بوديد خانومتون هنرمند هستند.
هميشه شاد و پيروز باشيد

ناشناس گفت...

با سلام خدمت آقا حمید
از وبلاگ زیبا تون تشکر میکنم و فقط یه نکته عرض کنم که جملات شما خیلی ثقب و سنگینه و این طرز نوشتن در بین جووناو مردم امروز اصلا رایج نیست .بشخصه خیای دوست دار مطالب شمام ولی این با کنایه نوشتن ها و سنگین نوشتن های شماکمی هم خوندن و هم فهم مزالی شما رو پیچیده میکنه فکر میکنم علت موفقیت آقا آرش هم همین زبان ساده ایشونه
با تشکر

از دیار نجف آباد گفت...

«حنا»ی عزیز
خوشحالم که چون شمایی خواننده ی دستنوشته های این حقیر است و از همه ی تشویقها و ابراز احساسات زیبایتان در پاسخ به این نوشته و دیگر مطالب کمال تشکر و قدردانی خود را ابراز میدارم.
لطفاً بیشتر تشریف بیاورید و از ابراز نظر خود خودداری نفرمایید. با کمال تشکر........ارادتمند حمید
______________
«رکسانا» ی گرامی
من هم سال نو را خدمت شما تبریک عرض میکنم و از اینکه در سلامت کامل هستید خوشحالم.
«ایستر» یا همان عید پاک در آمریکا هم یه جورایی تعطیل کامل بود به نحوی که بسیاری از غذیه فروشیهایی مثل «ساب وی» نیز تعطیل بود و جالبتر اینکه که این یکشنبه پمپ بنزین فروشی ها از فروش مشروبات الکلی و آبجو خودداری میکردند و انگار همه یه جورایی مومن شده بودند.
لطفاً بازهم سر بزنید که این مکان سرای شماست...پیروز باشید.
________
ناشناس عزیز
ممنونم از پیشنهاد شما و خودم هم تلاش بسیاری کرده و میکنم که تا حدّ امکان از سنگین بودن قلم و واژه هایم بکاهم ولی نمیشود که نمیشود و شاید هم این سبک نگارش من است و کاریش نمیشود کرد.
هرچند همیشه ی عمر گفته اند هنر و ادبیات باید در خدمت و برای مردم باشد؛ ولی فکر میکنم باید بین نوشتار آنگونه که باید باشد و گفتار عامیانه آنگونه که هست تفاوتهایی باشد و شاید وقت آن باشد که جوانان عزیز هم کمی درتلاش باشند تا خود را پا به پای هنر و ادبیات ارتقاء دهند.
بهرحال ممنونم از ابراز نظرتان و چشم!!! تلاش خود را بیشتر خواهم کرد. هرچند باکمی صبر و مطالعه ی بیشتر با سبک نگارش من بیشتر آشنا میشوید و مطالب را بهتر خواهید فهمید من هم امیدوارم که شاید روزی خوب شد!!
پیروز باشید.....ارادتمند همگی حمید

RS232 گفت...

سلام حمید خان
از اینکه دیر به دیر سر می زنم ببخشید ولی در عوض همه مطالب را با هم می خوانم و لذت میبرم.
با سپاس

از دیار نجف آباد گفت...

آرش عزیز سلام و درود
همینکه نظر لطفتان شامل حال بنده و این وبلاگ است، نهایت عشق است و من قدردان حضورتان همیشه بوده و هستم.

من هم خواننده ی تمام آثار شما هستم و حقیقتاً بسیار عالی و اثر گذار مینویسید و امیدوارم قملتان همیشه پرافشان باد.
پیروز باشید.ارادتمند همیشگی حمید

مرتضی کا گفت...

بسیار عالی و جالب بود حمیدخان
ممنونم