*****قبل نوشت: لطفاً پاسخگویی به سوالی که در انتهای این متن پرسش شده است؛ فراموش نکنید...........نمیدانم شما هنگام مسافرتهای بیشتر از یک ساعت رانندگی چه آهنگهایی گوش میکنید و یا ترجیح میدهید در چه افکاری بسر ببرید و لابد بجای در دل منولوگ(گفتگو با خود) داشتن؛ با دیگران گپ بزنید؟ امـّا من نه اینکه خیلی استثنایی ام(به همون معنی که هنگام عصبانیت به کار میبرند)؛ خیلی هم مشتاق حرف زدن با این و آن نیستم. یعنی نه اینکه از راه جرات داشته باشم پشت فرمان ماشین، واسه ی خودم کز کنم و برم توی لک افکار«وصف العشق، نصف العشق». بلکه ساعتی که از رانندگی گذشت و حضرات همراهم خواب آلوده شدند؛ «امپی تری پلیر» Flash Driver عزیز را یواشکی از توی جیبم در میارم و آنطوری که باعث سوء ظـّن این و آن نشه؛ گوشی های هدفون رو میچاپونم توی گوشم و بزن بریم.
در تعجبم که این همه آدم و ساز و تمبک و دمبل و دیمبل چه جوری توی این یه قوطی به این کوچیکی جا شدند و هی میزنند و هی میخونند و هی تموم نمیشه؟!! البته من این پخش کننده ی کوچیک موسیقی را از ایران آوردم و همه گونه سبک و ریتم آهنگ و موسیقی ایرانی و خارجکی توش هست و این تنوع موسیقی آنچنان هم بد نیست. در حین همین شنیدن آهنگهاست که سعی میکنم بجای پرواز فکر هرآن از یک موضوع به یک موضوع دیگه، بیشتر به یک مطلبی خاص فکر کنم. از جمله ی این موضوعها تبادل تجربیاتم به دوستانی است که به تازگی عازم خارج از کشور و درصدد تجربه ی مهاجرت هستند.
توی همین افکار غرق بودم که همزمان هزاران صحبت و جمله ای که به ذهنم میرسید؛ آهنگی از محمد اصفهانی شروع به خواندن کرد. از آنجا که معتقد به «خـرّد زرین» هستم و هر اتفاق و ذکر جمله ای از دهان این و آن یا رادیو و سی دی را حامل پیامی میدانم؛ خوب به آهنگ گوش کردم و متوجه شدم یه جورایی قشنگ تر از هزاران کتاب و مقاله، حرف دل مرا میزند؟ برای همین برآن شدم که اینبار بجای کلی جمله های بی سرو ته، این آهنگ و آن تشویق و پیام کلی نهفته در شعر و موسیقی را به همه ی شما عزیزان و بخصوص دوستانی که همین روزها عازم مهاجرت هستند؛ تقدیم می کنم.
غزل کامل حضرت مولانا را که میفرماید:«ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان/در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان// ای دل سوی دلدار شو، ای یار سوی یار شو//آن کو کشیدت این چنین، آن سو کشاند کش کشان...» را میتوانید «ایـنـجــا» بخوانید. جهت دانلود با کیفیت بالای ترانه ی «پهلوانان هرگز نمیمرند» اثر آهنگساز شادروان استاد«بابک بیات» روی عبارت «رنگی» کلیک کنید.... جهت شنیدن مستقیم آهنگ با کیفیت پایین، پخش کننده ی زیر را فعالPlay کنید و همزمان شنیدن آهنگ لطفاً به سوال پاراگراف آخر پاسخ دهید.
در تعجبم که این همه آدم و ساز و تمبک و دمبل و دیمبل چه جوری توی این یه قوطی به این کوچیکی جا شدند و هی میزنند و هی میخونند و هی تموم نمیشه؟!! البته من این پخش کننده ی کوچیک موسیقی را از ایران آوردم و همه گونه سبک و ریتم آهنگ و موسیقی ایرانی و خارجکی توش هست و این تنوع موسیقی آنچنان هم بد نیست. در حین همین شنیدن آهنگهاست که سعی میکنم بجای پرواز فکر هرآن از یک موضوع به یک موضوع دیگه، بیشتر به یک مطلبی خاص فکر کنم. از جمله ی این موضوعها تبادل تجربیاتم به دوستانی است که به تازگی عازم خارج از کشور و درصدد تجربه ی مهاجرت هستند.
توی همین افکار غرق بودم که همزمان هزاران صحبت و جمله ای که به ذهنم میرسید؛ آهنگی از محمد اصفهانی شروع به خواندن کرد. از آنجا که معتقد به «خـرّد زرین» هستم و هر اتفاق و ذکر جمله ای از دهان این و آن یا رادیو و سی دی را حامل پیامی میدانم؛ خوب به آهنگ گوش کردم و متوجه شدم یه جورایی قشنگ تر از هزاران کتاب و مقاله، حرف دل مرا میزند؟ برای همین برآن شدم که اینبار بجای کلی جمله های بی سرو ته، این آهنگ و آن تشویق و پیام کلی نهفته در شعر و موسیقی را به همه ی شما عزیزان و بخصوص دوستانی که همین روزها عازم مهاجرت هستند؛ تقدیم می کنم.
غزل کامل حضرت مولانا را که میفرماید:«ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان/در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان// ای دل سوی دلدار شو، ای یار سوی یار شو//آن کو کشیدت این چنین، آن سو کشاند کش کشان...» را میتوانید «ایـنـجــا» بخوانید. جهت دانلود با کیفیت بالای ترانه ی «پهلوانان هرگز نمیمرند» اثر آهنگساز شادروان استاد«بابک بیات» روی عبارت «رنگی» کلیک کنید.... جهت شنیدن مستقیم آهنگ با کیفیت پایین، پخش کننده ی زیر را فعالPlay کنید و همزمان شنیدن آهنگ لطفاً به سوال پاراگراف آخر پاسخ دهید.
**قبل از طرح سوال: جهت اطلاع دوستانی که مشکل برای نظر نویسی در وبلاگ دارند؛ عرض شود که: وقتی شما گزینه ی «نظرات» را در انتهای هر نوشته کلیک میکنید؛ یک پنجره ی کوچک باز میشود. از آنجا که بعضی دوستان کامنت نویس علاوه بر نام خود و یا وبلاگ شان، عکسی نیز همراه با آی دی خود اضافه میکنند؛ معمولاً پس از باز شدن پنجره ی نظر نویسی، بطور اتوماتیک سوالی را از شما میپرسد که آیا میخواهید عکس آی دی دیگران نمایش داده شود یا نه؟ پس از اینکه نظرتان را در محل مخصوص نوشتید میتوانید نام خود را در انتهای پیام خود و یا با کلیک کردن روی گزینه ی «نام/آدرس اینترنتی» در زیر مستطیل قسمت متن پیام نوشته و آن را منتشر کنید. آنچه که مهم است در بعضی مواقع شما نیاز به ثبت کلمه ای با عنوان«تایید دیداری» در قسمت مربوطه دارید که ممکن است در بار اوّل مشهود نباشد؟ بهترین کار این است که با فشار گزینه ی «پیش نمایش» هم اشتباهات احتمالی نوشتاری خود را اصلاح کنید و هم به نوعی این «ریفرش» شدن صفحه باعث مشهود شدند «تایید دیداری» باشد.
***** یک سوال؟ بعضی از نویسندگان عزیز وبلاگ، به ندرت اقدام به نوشتن پاسخی بر نظرات خوانندگان دارند و بعضی هم مثل من چنان چانه شان گرم میشود که باعث پشیمان شدند نظر نویس محترم میشوند. به نظر شما به عنوان یک خواننده ی نظرنویس، پاسخ به نظرات خوانندگان ولو با یک کلمه ای کوتاه و تشکر بهتر است و یا اینکه فقط در صورت نیاز پاسخ تک و توک افراد داده شود؟ به چه دلیلی؟ پیشاپیش از پاسخگویی همه ی شما عزیزان تشکر میکنم.
۳۴ نظر:
حمید عزیز سلام
از بابت آهنگ پهلوانان هرگز نمیمیرند ممنونم دانلودش کردم.
اما من معتقدم وبلاگ نویس بایستی به تمامی نظرات ولو شده با یه شکلک و یا یک کلمه پاسخ بده .
در واقع وب جایی برای ارتباط نامحدود زمینی است و عدم درج پاسخ به منزله عدم توجه به صحبت های یه دوسته که داره با ما صحبت میکنه .
اصلاً این نوشتن و گفتن و ارتباطه که بما در زندگی کمک میکنه .
سلام. به نظرم تک و توک جواب ندید بهتره. آخه بعضی نظرها واقعاً نیاز به جواب دادن نداره غیر از اینکه بگید "اوهوم" "بله حق با شماست" یا چمی دونم اینا.
بعضی ها هم بر این اعتقادند که وقتی نویسنده وبلاگ یه چیزی می گه، حالا باید نظرات رو فقط گوش کنه و نظر دادن برای نظراتی که راجع به نوشته ش هست بی معنیه. در هر صورت من شخصاً دوست دارم و قتی راجع به چیزی کامنت می ذارم برگردم و ببینم که نویسنده به کامنتم جواب داده.
حمید عزیز، به نظر من وبلاگ یک جای شخصی است و هیچ باید و نبایدی بر آن حاکم نیست. این وبلاگ مطعلق به شماست و مدیریت آن برعهده شماست. باید ببینید که شما چه جوری دوست دارید. من در زندگی روزمره دلیلی نمی بینم که به همه پیام ها پاسخ بدهم و یا رفلکس نشان بدهم ولی یک موقع است که پرسشی از من می شود جواب را تمام و کمال پاسخ می دهم. وبلاگ هم می تواند به نحوی منعکس کننده شخصیت بیرونی من باشد. من شخصا از اینکه می بینم برای یک کامنت وقت می گذارید و به قول خودتان چانه تان گرم می شود خوشم می آید.
حمید آقا سلام
به نظر من آن کاری را بکنید که دوست دارید و از انجام آن لذت می برید؛ زمانی که شما از کار خودتان حس خوبی دارید آن حس به تمام کسانی که با آنها ارتباط دارید منتقل میشود.
دست خدا یارتان
سلام
من نيما هستم و تازه به جمع دوستاران اين وبلاگ اضافه شدم.خواندن مطالب و تجربيات شما رو هم آموزنده مي يابم.
آهنگو هم نتونستم تا آخر گوش كنم چون يكم زياد! افسردست.
در باره سوال من فكر مي كنم كه به همه مختصرا جواب بدين مگر اينكه نظرنويس حرف مهمي زده باشه كه به درد بقيه هم بخوره.
مرسي از وبلاگ.
بابت لینک دانلودها ممنون
چون با سرعت این اینترنت زغالی نمیتونم دانلود کنم ولی خوب از اینکه به فکرمون هستید کلی تشکر میکنم
من که خودم وقتی یکی یه کلمه میگه میگم این اصلا نخونده و فقط برای جلب مشتری وبلاگ خودش کامنت میزاره حکایت همون چیزی که شما گفتید که اگه رفتی به یه جا سرزدین زیر دیننت هستن که بیان بهت سربزنم(آیکن حالا اینجوری نگفتید منظورتون همین بود)
از طرز کامنت گذاشتن شما خوشم میاد
معلومه کاملا به همه چی توجه کردین
آقا اجازه من اشتباهی برداشت کردم
نه جواب دادن خوب است از نظر من
یه جورایی معلوم میشه واسه نظرت ارزش قائل میشن
من خودم از این کار خوشم میاد بعضی وقتا طولانی بعضی وقتا کوتاه فرقی نمیکنه
سلام حمید جان
من اگه 2 بار جواب نگیرم دیگه کامنت نمیذارم بقیه را نمیدونم
با تشکر
حمید عزیز ، به نظر بنده حقیر ، پاسخ دادن یا ندادن به کامنتها ، یا پاسخ مختصر دادن به آنها بستگی به رضایت خود شما به عنوان نویسنده وبلاگ ، از انتخاب نوع پاسخ به کامنت گذار دارد.
البته گاهی اوقات پاسخ ندادن به برخی کامنتها ، وبلاگ را به محل جنگ لفظی بیهوده کامنت گذارها در جهت تفسیر نوشته های نویسنده وبلاگ تبدیل می کند. لذا پاسخ کامل می تواند از این مورد جلوگیری کند و بالعکس ، گاهی اوقات نظر اصلا ارزش جواب دادن ندارد. با اینکه هر نظری برای خود محترم است ، ای بسا نویسنده آن نظر ، خود می پندارد که نظر خوبی داده است. حتی اگر توهین آمیز باشد.
در کل به قول فرنگی ها Selective (انتخابی) عمل کردن در این مورد بهتر به نظر می رسد. البته بازهم عرض می کنم که ، شما این وبلاگ را می نویسید و اگر رضایت قلبی از نحوه نگارش و اداره وبلاگ را نداشته باشید ، نوشتن و ارتباط با دیگران در محیط مجازی دیگر برایتان لذت بخش نخواهد بود.
البته از شما پنهان نباشد ، وقتی من برمی گردم و می بینم به کامنت من پاسخ داده اید ، حس بهتری دارم.
البته به لیست کسانی که نباید به آنها پاسخ داد ، بنده را هم اضافه بفرمایید ، که خدا نکند از من نظری پرسیده شود ، آنقدر طولانی می نویسم که حوصله همه سر می رود. :-)
سلام
ببخشید کم پیدا شدم
به نظر من به همین استیلی که کامنت جواب می دین ادامه بدین
من که باهاش حال می کنم
مخلصیم
با توجه به اینکه میانگین تعداد نظرات برای هر پست معمولا ده تا بیست عدد بیشترنیست به نظرم رویه ای که الان در پیش گرفتید خوبه است البته اگر برای خودتون مشکل نباشد. این کار چند تا حسن دارد اولین و مهمترین اینکه به وبلاگ جو صمیمی و دوستانه ای می دهد و همه حس می کنند نظرشون برای شما مهم است و جرات می کنند دوباره نظر بدهند (مثل من). دوم هر کس حداقل برای خواندن پاسخ نظرش دوباره به پست مربوطه مراجعه می کند و از ادامه بحثی که ممکن است تا نیمه ی آن حضور داشته آگاه می شود
در آخر آرزویی می کنم که شاید تعجب بکنی واز آن خوشت نیاید .آرزو می کنم که تعداد خواننده گان وبلاگت ازهمین تعداد بیشتر نشود اولا که الان راحت تر می توانی حرف دل خودت را بدون ترس از بازخوردآن و واکنش احتمالی بعضی مخاطبین( که اقا انتظار من از شما این نبود بزنید ) و دچار دیکتاتوری اکثریت و خود سانسوری نشوید . تعداد خوانندگان الان به اندازه افراد یک فامیل است هر چه این جمع بزرگتر بشوداز یکدستی فاصله می گیرد بی اعتمادی پیش می آید هم بین شما و خواننده گان و هم بین خواننده گان
تازه اگر بخواهی جواب تک به تکشان را بدهی برایت مکافات می شود و دردسر دارد
نظر خودتان در این مورد چیست .هدف شما در راه اندازی وبلاگ داشتن طیف گسترده و تعداد زیادی از مخاطبین است یا یک وبلاگ جمع جور با بازدید کننده مشخص و آشنا (می خاهم ببینم برای وبلاگ تلییغ دهن به دهن بکنیم یا نه)
به شخشه ، خیلی دوست دارم با نویسنده مطلب ارتباط برقرار کنم . یعنی وقتی نظر میدم دوست دارم نطرم رو بخونه و نظرش رو در مورد نظر من بده ، که بستگی داره نظر من در چه حد عمیق باشه . گاهی وقتا یه تشکر کافیه . من به همه نظرها جواب میدم . البته اونایی که مطمئنم بعد از خوندن مطلب نظر گذاشتن .
سلامممممممممم خوبی شما؟
به به عجب وبلاگ جالبی . میدونی از چیش خوشم اومد؟ از این که از همسرت و بچه هات هم اسم بردی . معلومه که همسر و بابای خوبی هستی! دیگه پذیرفتم که به خانمها خیلی احترام می ذاری .
راستی می دونستی که همسر من هم ادبیات فارسی خونده ؟
در مورد این پستت باید بگم که یه کم از مهاجرت به امریکا بنویسید ممنون می شم بخصوص یکی مثل همسر من که همرشته شماست! چون خیلی مایله که بره امریکا البته با هم .
در ضمن با اینکه جواب نظرها را بدید خیلی موافقم . چون یه ارتباط بین نویسنده و کسانی که میان نظر می ذارن و یه دوستی نزدیک .
خوشحالم که به وبت اومدم . خوش باشین و خدا حفظتون کنه برای خانواده .
با سلام آقا حمید
من وقتی پاسخ شما را می بینم خیلی می خندم. از حاضرجوابی تان و از محبت و حوصله تان. این برای من که تنها هستم خیلی ارزش دارد. با تشکر
سلام
مدتی نبودیم همان مشکل همیشگی با ماست باید بار و بنجیل رو هم اماده کنیم
اگه خدا بخواهد کتابمون مراحل اخرینش رو داره طی میکنه و ارام ارام هم باید اماده کوچ بشیم سفر پشت سفر جمع اوری نمونه ها داره به پایان می رسه و منم که عکاس تیم دو نفره مان هستم
در مورد سوالی هم که پرسیده بودی به نظرم ارتباط خوانندگان و نویسنده بسیار مهم حالا چرا چون شما می نویسید که خونده بشید اینطور نیست؟اما جواب دادن هم می تونه در نوع خودش مهم باشه اینکه من برای دلم می نویسم یا برای همه مرزیست نامشخص پس بهتره برای همه بنویسید شاید زبان ما هم باشید. نوشته های شما با اینکه بیشترشان خاطرات شما بوده و کمتر به مسائل دیگری پرداختید اما نوعی زیبای خاص داره و فکر کنم همین ما رو بر آن داشته که کنار شما باشیم
پس ما کنار شما هستیم حتی اگه جوابمون رو هم ندید
اینجا وبلاگ شماست هر جور که خودت دوست داری باید باشه .
یکی مثل من سعی میکنم به همه نظرات جواب بدم .چون اینجوری رو دوست دارم و باهاش راحتم . شاد باشی کاکا .
az anjaayi ke alan saate 3 nime shabe va hameh ahle khaaneh khaaban, nemitoonam ahang ro goosh bedam. vali khastam azat babat e mataalebet tashakor konam. mesle hamisheh saadeh o khaales o biriya. dar zemn manam doost daaram shodeh valo ye kalameh, javaabi az nevisandeh matlab begiram. in neshoon mideh ke comment e man mourede tavajjoh gharaar gerefteh.
mamnoon hamid jaan. sabz baashi.
سلام
این اهنگ منو برد به نوجوونیهام که این سریال رو میدیدم و خیلی هم دوستش داشتم..
من الان نزدیک به هفت ساله که وبلاگ مینویسم.. و بعضی وقتا واقعا دوست داشتم جواب بدم به کامنتها و بعضی وقتها هم نه... چیزی که من فهمیدم اینه که اگه مرسوم باشه تو وبلاگی که به کامنتها جواب داده بشه باعث میشه خواننده ها همیشه برگردند به وبلاگ برای دیدن جواب و این خودش یه پیگیری ایجاد میکنه توی خواننده ها... اما من فکر میکنم بعد از یه مدت شما دیگه به جایی میرسی که برای خواننده نمینویسی...یعنی من خودم باید اعتراف کنم که الان نمیدونم برای چی مینویسم...اما مثل یه جادو ادم رو جذب خودش کرده... تو این شرایط دیگه اصلا حال جواب کامنت دادن نداری مگه تو شرایط خاص که سوالی ازتون شده باشه یا دلیلی محکم برای جواب دادن داشته باشید... بهرحال من فکر میکنم جواب دادن یا ندادن به حس و حال شما و انگیزه وبلاگ نویسی اتون بستگی داره و از اونجایی که امری به شدت وقت گیره و شاید واقعا جایی جوابی هم برای کامنتی نداشته باشید استمرار در این امر قابل تقدیره
راستی ممنون از تبریک تولد امیرحسین لطف کردید... کامنتهای شما همیشه پر از انرژیه و ادم رو سر وجد میاره
سلااام!
مرسی از نظر قشنگتون :)
به نظر من هم هر طور که خودتون راحتید انجام بدید! نظر شخصیه من اینه که اگه نویسنده به نظرات پاسخ بده آدم دوست داره بره بیشتر تبادل نظر کنه! :)
درود فراوان به آقا جمید عزیز وخانواده محترمشون،اینکه یک جوابی به نظرات بدید خیلی خوبه،نظر دهنده کلی ذوق می کنه! ولی من فکر می کنم گاهی اوقات خیلی وقت گیره ویک تشکرکلی کافی باشه.
اصن قسمت كامنتا كه خودش علي حده حظ داره آدم بخونه بخصوص زمانيكه به چالش كشيده ميشن خوانندهها
البته نه به گيس كشي
ركسانا
با عرض سلام و تشکر خاص از مشارکت جمعی شما دوستان عزیز
======================================
باران گرامی
ممنونم از ابراز نظرتون. بسیار توصیف قشنگی درباره ی نقش پاسخگویی نظرات(ارتباط زمینی) خوانندگان داشتید. ممنونم.
-----------------------------------
هلن خانم عزیز
سخن شما درست است و واقعاً گاهی مواقع جز تایید کلام طرف مقابل چیز زیادی نمیشود گفت. با اینحال من تلاش میکنم تا جمله ای از جایی پیدا کنم و مثل حالا که دارم جواب شما را چرت و پرت میگویم؛ یه چیزهایی بگم. دیدی که همین حالا هیچ هیچ سه چهارتا جمله شد. چطوره؟
-----------------------------------
گانگ عزیز
درسته که مدیریت وبلاگ به عهده ی خودم است؛ ولی نباید فراموش کرد که هیچ اداره ای بدون کارمندانش(در این مورد: خواننده ها) پابرجا نمیماند و منظورم آن بود که تا حدّ توان رعایت سلیقه ی خوانندگان عزیز را نیز داشته باشم.
-----------------------------------
ناشناس گرامی
دقیقاً کلام شما درست است؛ ولی گاهی مواقع از درک حس خوانندگان عاجز میشوم و بدینطریق میدانم رعایت نظر آنها سبب ایجاد همحسی و احساس خوب خواهد شد.
-----------------------------------
آقا نیما
قبل از هرچیز خیلی خیلی خوش آمدید و امیدوارم که در این سرا به شما خوش بگذرد. شرمنده ام که آهنگ برایتان غمگین جلوه کرد؛ آخه سن و سال من هم زیاد با حس و حال شما جونها جور نیست. با این حال سعی میکنم که شرایط سنی جوونهای اهل دلی همچون شما را در موارد بعدی مدّ نظر قرار دهم.
پاسخ به نظر خوانندگان بیشتر به معنی یک گفتگوی دوطرفه بین نویسنده و خود نظر نویس است ودیگران شنودگانی که گرد آنها ایستاده اند. با اینحال اشاره ی دقیق داشتید و باید مدّ نظرم داشته باشم و ممنونم.
-----------------------------------
خال قزی گرامی
با آنکه معتقدید در نظر اوّلتان اشتباه برداشت کرده اید؛ آن نظر هم بسیار برایم جالب و تامـّل برانگیز بود و ممنونم.
هرچه هست به دام کسی گرفتار شدید که با آنکه نوشته های اصلی اش طولانی هستند؛ پاسخدهی نظراتم طولانی تر از طولانی خواهند بود. البته غافل نشوید که تا زمانی که دارید همین سطرها رو میخونید؛ با تمام ذهن و تمرکز اقدام به ایجاد ارتباطی دوطرفه کرده اید که برای یک وبلاگنویس ارزشمندترین چیز همین توجه از سردقت خوانندگان ولو بسیار اندک اوست.
چنگ عزیز
به یاد ندارم که کدامین نظر شما یار دیرینه را بدون جواب گذاشتم که دیریست سراغی از دلدار نگرفتید؟
بازهم منت گذاشتید و ممنونم از حضور دوباره تان.... تلاش دارم هیچ نظری را بدون پاسخ نگذارم و اگر چنین شد؟ مطمئن باشید از سر عمد نبوده است.
-----------------------------------
آکوی عزیز
همین حالپرسی هرازگاه شما هم برایم غنیمت است و باعث افتخار. بهرحال هرکس دلمشغولی های خاص خود را دارد و مخصوصاً زمانی که به سربازی«اجباری» عمر را تلف میکنید.حالا که باهم حساب شوخی داریم پس:حـــالـــش رو ببر رفیق!!
-----------------------------------
آقا جواد لنجانی نازنین
به جرات بگویم که من هر نظر نوشته ی شما را به دفعات میخوانم و هرباره نکته ی نابی درون آن میابم و یا فکر و ذهنم را برای ساعتها درگیر خود میکند....جداً جای سوال دارد که هدف من برای نوشتن وبلاگ چیست؟ البته مختصر جوابی دارم ولی اجازه بدهید بیشتر فکر کنم.
یکی از اشاره های جالب شما آن است که آرزوکردید تعداد خوانندگان به همین اندازه محدود بماند. راستش یه جورایی بخاطر دلیلی که ذکر کردید؛ با شما موافقم و از طرف دیگری معتقدم هرکسی به دنبال پیشرفت است و یکی با افزودن مال روی مال به هدف خود دست میابد و شاید(!!؟؟) پیشرفت یک وبلاگنویس هم به تعداد بیشتر خوانندگانش باشد. البته نرگس خانم(در یکی دو نظر بعدی) تجربه ی هفت ساله ی خودرا به زیبایی بیان کرده که من تکرار نمیکنم.
در مورد تبلیغ دهن به دهن هم هرطور که خودتان صلاح میدانید و جداًّ همان اشاره ی اول کلامتان پاسخی صریح را از ذهنم دور کرده... بازهم درخواست میکنم از بیان انتقاد و پیشنهاد خود دریغ نکنید. ممنونم.
-----------------------------------
ناشناس بسیار بسیار دوست داشتنی عزیز
قبل از هرچیز خوشامدمرا بپذیرید و امیدوارم که بازهم قدم رنجه کنید.
در ادامه ی نظرشما: بیشتر خوانندگان با خواندن نوشته های وبلاگنویس نه تنها از زیر و بم روحی و زندگی او اطلاع حاصل میکنند بلکه یه جورایی احساس نزدیکی خاصی با او دارند. در اینجاست که وبلاگنویس باید با جوابدهی دقیق و هوشیارانه به نظرنویس، مواظب خدشه دار نشدن آن ارتباط باشد و صد البته که خودش نیز بدینوسیله به خوانندگان نزدیکتر میشود.
-----------------------------------
زهرا خانم-یک زوج خوشبخت نازنین
قبل از هرچیز خوشآمدید و قدم رنجه فرمودید...چشم درباره ی آمریکا همانطور که تاکنون بوده، بازهم خواهم نوشت.
ولی یک کلام، میشه بگید من چه دشمنی با خانمها دارم که اینطور گفتید. غیر از اینه که من هم پسر همان پدر زندوستی هستم که سه چهارتا سه چهارتا میگرفت؟ پس میبینید که من به هیچ وجه با نسوان ضعیییییفه ی مخدره ی بیشتر احساسی تا منطقی مخالفتی ندارم؟؟(البته میدانید که دارم شوخی میکنم)
با این همه من درخدمت همه ی همزبانان و مخصوصاً هموطنان همدل و گرامی ام هستم. لطفاً بازهم تشریف بیاورید.
-----------------------------------
پری خانم
ممنونم که دستنوشته های مرا لایق همدمی تنهایی تان دانسته اید... خدا را بابت این نظرلطف شما شکر میکنم.
امــّا بذار همین حالا قضیه رو روشن کنم... داری آروم آروم به من تهمت میزنی که حاضرجوابم و که ازم مدرک بگیری و در آینده هروقت در مقابل جوابهای بسیار بسیار منطقی ما مردهای مظلوم کم آوردید؛ بگید: شما حاضرجوابید و ما زنان بلبل زبان غایب زبون؟
نخیر آباجی.... این ما مردهاییم که به گنگ زبانی مشهوریم چه برسد به حاضر و غایب جوابی!! دیگه تهمت نزنی ها؟ اهه!!؟؟
-----------------------------------
کارن خوب و گرامی
آرزو میکنم که موفق و پیروز باشید و جداً از بابت اینکه در میان اینهمه دلمشغولی های پر از استرس مرا لایق سرزدن میدانید ممنونم. مطمئن باشید من هم هیچگاه دوستان مشوقی که از روز اوّل درکنارم بوده اند را فراموش نمیکنم و آرزو میکنم بهترین ها سرراهتان قرار گیرد.
اشاره ی شما به «نوشتن مطالبی که همه میخوانند» مرا سخت به فکر فرو برد و شاید همین روزها بهانه ای شد تا در این مورد بیشتر صحبت کنیم.
-----------------------------------
کاکای جنوبی خونگرم و نازنین
چشم.... نقطه نظر شما را نیز در نظر میگیرم که وبلاگنویسان کهنه کاری همچون شما هرچه باشد یک پیراهن بیشتر از من و ما در روزگار تجربه ها پاره کرده اند.
مهاجر
مهاجر
مهاجر عزیز
قبل از هرچیز ببخشید که ترتیب پاسخدهی به نظرات را رعایت نکردم؛ راستش پیری و کم سویی چشم و هزار عیب شرعی.
نه تنها لیست سیاهی درکار نیست؛ بلکه تازه دلم آروم میشه که آن طولانی نویسی هایم در حوصله ی افراد صبور و موشکافی مثل شما بوده و هست. بهرحال باید دید که در آینده این سوی چشم و دست لزران و پای لنگ و... رمقی برایمان باقی میگذارد یا نه؟
-----------------------------------
غزال خانم
از آنجاکه میدونی خودتون صاحبخانه اید؛ خوشامد نمیگویم که شما با مطالعه ی نوشته های اخیر و نظرات متعددی که درباره ی هر نوشته ذکر کرده اید؛ مصداق همان جمله ی معروف«دیر آید و خوش آید» هستید.
سعی میکنم در اولین فرصت پاسخ دیگر نظرات متعدد شما را نیز بنویسم؛ ولی پیشاپیش تشکر مرا بابت همه ی تشویقها و انتقادها و پیشنهادهای خوبتان بپذیرید.... شما هم سبز و خرسند و طلایی باشید.
-----------------------------------
نرگس خانم گرامی
نقطه نظرات افرادی کهنه کار همچون شما برای من بسیار قابل تامـّل است. نمیدانم که آیا روزی به این حس میرسم که نخواهم جواب نظرات خوانندگان را ننویسم یا نه؟ ولی همواره این شعار را سرلوحه ی خودم کرده ام که: بی حوصله گی ها و خستگی ها و غصه هایم تا حدّ امکان متعلق به خودم است و در مقابل شادی ها و زمان پرانرژی بودن ها قسمت خوانندگان وبلاگ. برای همین سعی میکنم ولو شده دیرتر نوشته ی بعدی را منتنشر کنم؛ ولی تاحدّ امکان پاسخ خوانندگان را با دقت و وسواس خاص روحی ام بنویسم.
راستش دلیل این سوال این بود که کار درست و مورد علاقه ی مشتری(رضایت خوانندگان) را بدانم و تاحدی درست فکر میکردم. بازم تولدش بر شما و ایشان مبارکباد.
-----------------------------------
ومپایر گرامی
خواهش میکنم و بنا براین ببخشید که اگه در جواب شما به نظرم دوباره اقدام به ایجاد ارتباط متقابل نمیکنم.
درضمن هرچند خودتان بیشتر از من اطلاعات دارید؛ از خواندن دونوشته ی «عروسی در آمریکا» نگذرید تا اگر اشتباهی داشته ام و یا توضیحی بیشتر درمورد آن دارید را جهت کاملتر شدن مطلب به آن اضافه کنم.
-----------------------------------
مسعود خان گرامی
نمیدونم برات گفته ام که روزگاری چقدر حسرت میخوردم که چرا اسمم اینجور دختر کش و «مسعود» نیست؟ بگذریم.
میبینی که من عوض خسته شدن، تازه جون گرفتم و دارم حرفهای «عمومردکی»(خاله زنکی) میزنم. به نظر من همون وقت گیری پاسخدهی خوانندگان عزیز هم «عشقه» .
-----------------------------------
رکسانا خانم گـُل
حیفت نمیاد که گیس کشی رو نامطلوب میدونی؟ من یکی که آرزومه اون گیسهای قشنگ کسانی امثال شما رو با تمام نفرت!!! ببخشید اشتباه شد. با تمام محبت!!! آی بکشم؛ آی بکشم. راستی گر و کچل که تشریف ندارید؟ در ضمن قول بده که چنگ و ناخن کشی درکار نباشه که من در مقابل سوزش زهر اون ناخنهای معمولاً بلند خانمها پیشاپیش تسلیمم.
درحاشیه: گاهی فکر میکنم که در مورد بعضی دوستان مثل شما شوخی را از حدّ میگذرانم. لطفاً هرگاه باعث رنجش شما میشوم؛ بدون رودروایستی از این کار منعم کنید. خنده ی لب شما آرزوی من است نه کدورت خاطرتتان.
======================================
سلامت روح و روان و آرامش خاطر فرد فرد شما آرزوی قلبی من است....پیروز باشید.
بدرود.............ارادتمند همیشگی حمید نجببادی
واي حميد تو چقد مظلوم مي زني شده مث قصه ي خاله سوسكه كه هر جا ميرفته ميگفته اگه زنت بشم منو با چي ميزني حالا منم اگه مث اون خاله سوسكه باشم كه با اين حرفا برنجم كه بايد از حموميو و نونوايي هم وحشت كنم چون ممكنه يه وقت منو با اون چوب درازي كه نونو باهاش بيرون ميارن بزنن و نونوايي نرم و خب گشنه ميمونم
آقا ميخواستيم يه چي بگيم نونمون از تنور خوب در نيمد ببخشين ديگه
تا سلامي بعد
خدا نگهدار
ROXANA
من مخلص شمام و نونتون هم خوب و خاش خاشی و عالیه... بپز که خوب میپزی!!
ارادتمند حمید از دیار نجبباد
درود بر حمید سنتوری
به نظر من بعد از خواندن هر پست حد اقل باید سک نظر اجمالی داد که بابا مطلب رو خوندم
البته اگر کاملتر بشه که برای گیرنده خیلی جذابتره
راستش من وقتی وارد بخش مدیریت وبلاگ خودم میشم میبینم کامنتی نیست یه جورایی دلم میگیره
http://hamidhaghi.blogsky.com
حقی عزیز سلام و درود
باردیگر تشریف فرمایی تان را گرامی میدارم.
بد نیست تجربه ام را بدانید که هر وبلاگنویسی خواننده ی خود را خواهد داشت و اگر کسی نظری نمینویسد به معنی آن نیست که آن مطلب را دوست نداشته اند؛ بلکه مشکلاتی مثل همین پیچیدگی نظرنویسی ویا نداشتن نظر بزرگترین عامل ننوشتن آن است.
گاهی مواقع بعضی وبلاگنویسان با نوشتن مطلبی جنجالی، کاری میکنند تا نظرنویسان را به نوعی خشمگین کنند و به نظر نوشتن وادارند.
بهرحال آرزوی موففیتت را دارم و مطمئن باش که همین صداقت کلامت بهترین جلب کننده ی خواننده ها خواهد بود.
در ضمن در نوشته ی «دختر آمریکایی» دو عکس تازه افزوده ام و شما عزیزان داخل ایران میتوانید آن را ببینید.
بدرود.....ارادتمند همیشگی حمید سنتوری
سلام
هر كسي كه نظر ميده براي شما گذاشته اگر جوابي داشت كه داشت اگر هم نه يه تشكر از نظر دهنده يا تشكر كلي كافيه.
خيلي روان و خوب مينويسيد آقا حميد.
سارا خانم
سلام
حرف شما کاملا ً درسته و هیچ جوابی هم نداره.... ولی من اگه به همین بهونه حرف رو کش ندهم که شما متوجه بشید نظرتون رو خوندم و.... و هیچ چیزی هم ننویسم...خداییش کلی فکری نمیشی؟
پس با پیشنهاد شما مینویسم«با تشکر کافیه» ببخشید منظورم همون«باتشکر» بود.
بدرود.........ارادتمند حمید از تشویقتون هم ممنونم
سلام
حد اقل میتونه که یه سلام کنه
اگه پست رو هم خوب بخونه حتما یه کامنت
میده
حالا در مورد خرد زرین یه توضیحی بده لطفا
http://hamidhaghi.blogsky.com
عبدالحمید خان سلام و درود
به احتمال زیاد سوال من جای ابهام داشته و بد متوجه شدید. منظورم این بوده که نویسنده ومدیر وبلاگ در پاسخ به نظرات خوانندگان چگونه برخورد کند؛ هراز گاهی و در صورت نیاز پاسخی بدهد و یا مثل من برای تک به تک آنها یه چیزهایی بنویسد.
امـّا «خرد زرین»: در بعضی مکتبهای فکری و روحی و روانی که براساس تمرکز و آرامش فکری و روحی تحقیقات میکنند و بخصوص ادیانی مثل بودیسم...براین معتقدند که همه چیز در طبیعت با هدفی خاص اتفاق میافتد و دربردارنده ی پیامی است. به نوعی همان تعبییر افتادن برگ درخت و پیامی از خدا و... به همین علت وقتی درصدد باشند کاری را انجام دهند به تمام صداها و رخدادهای اطراف دقت دارند. مثلاً شما یخواهید حرفی را به کسی بزنید و همان لحظه گوینده ی رادیو بگوید...توقف...جالبه بدونی که من قصد داشتم در یک جمع خانوادگی موضوع مهاجرت را علنی کنم..همینکه شروع به مقدمه چینی کردم؛ مادر یک بچه ی کوچکی در جمع با صدای بلند شروع کرد بچه اش را از کتک کاری با دیگر بچه ها منع کند و گفت...نه...نه...نه...و همین باعث شد سخنم را به کوچه ی علی چپ کشاندم و بی خیال شدم...وصد البته از عوارض بعدی آن درامان.
اگر توضیح بیشتری نیاز بود بفرمایید...بدرود...ارادتمند حمید
ارسال یک نظر