توجه: این وبلاگ در این مکان دیگر به روز آوری نمیشود و به سایت وورد پرس منتقل شده است. دوستان عزیز لطفاً جهت دسترسی به آدرس جدید «ایــــنــــجـــا کلیک کنید». منتظر قدوم شما هستم. ارادتمند حمید

۱۵ تیر ۱۳۸۹

آداب گفتگو و بحث متقابل


با سلام و درود خدمت همه ی عزیزان.... چندی پیش دریکی از سایتها بحثی درگرفت درباره ی وجود یا عدم وجود تناسخ و اینجانب نیز مختصر اطلاعاتی را که داشتم؛ نوشتم. قصد دارم آن نوشته را در ارسالهای بعدی جهت ابراز نظر شما منتشر کنم. منتها قبل از هرچیز برخود لازم میدانم که یادآوری کنم این گونه موضوع ها، بحث هایی هستند که نیاز به مطالعه و بررسی دارند. همانطور که میدانید ادیان نیز درباره ی آن نظری دارند ولی من قصد ندارم این موضوع را فقط از نظر دینی به گفتگو بگذارم... آنچه که من نیز قبول دارم؛ این است که روزگاری ادیان جهت قانونمند کردن جامعه به وجود آمدند و هدفی جز هدایت انسانها نداشته اند.

من حتی نسبت به کسانی که هنوز همه ی امور زندگی شخصی و اجتماعی و .... خود را فقط وفقط از دریچه ی دین مینگرند؛ احترام قائل هستم. به معنای دیگر من برای همه ی ادیان، مذاهب، مکتبهای فکری، فرهنگها و سنتها و .... احترام بسیار قائل هستم. هیچ اعتراضی هم ندارم که چرا در قرن بیست و یکم و تکنولوژی و پیشرفت عقلی و ذهنی بشر، در عصر ارتباطات که همه ی آدمها به راحتی میتوانند از اخبار و اطلاعات دنیا با خبر شوند و بهترین قوانین جاری در دنیا را انتخاب کنند؛ هنوز که هنوز است باید شاهد اجرای قوانینی باشیم که مربوط به فرهنگ 2 هزارسال قبل است؟ به هرحال شاید بعضی ها هنوز میپسندند که آن قوانین کهنه و فرسوده ی متعلق به قومی جاهلی را در کشورشان با سابقه ی تمدن چند هزارساله اجرا بشود!

هرچندکه اگر از آن تمدّن و فرهنگ بالا اثری وجود می داشت!!؟؟ اینگونه بعضی ها چشم و گوش بسته از آن قوانین عقب افتاده دفاع نمیکردند..... ولی اعتراض من به این است که چرا و چرا فکر میکنند که فقط فقط راه آنان درست است و دیگران بر خطا هستند؟ چرا اجازه نمیدهند دیگران هم برای خودشان تصمیم گیری کنند؟ مگر کسی به آنان اعتراضی دارد که چرا حتی نحوه ی خورد و خوراک و توالت رفتن و خوابیدن و.... خودشان را مفسران دینی برایشان تعیین کرده اند؟؟ مگر کسی به آنان اجازه ی اظهار نظر نمیدهد؟ پس چرا میخواهند دیگران هم فقط وفقط مثل آنان فکر کنند و حق اظهار نظر هم نداشته باشند؟

اعتقاد من براین است که در جامعه ی باز، و دموکراسی گفتار و اندیشه!!!!(البته اگه گیر بیاد!) هرکس حق دارد سخن خود را به راحتی بیان کند؛ دیگران هم نباید هیچ قضاوتی درباره ی او کنند و باید کماکمان بر دوستی ها ی خودشان پافشاری کنند. حالا هرکس هر نتیجه و برداشتی از گفتگوها داشت و هر باوری که دارد؛ امری است شخصی و هیچکس حق ندارد بخاطر تفکــّر آن شخص، از او بازخواست نماید. آنچه که همواره مرا رنج میدهد اینه که تا تقی به توقی میخوره و یه بحثی پیش میآد؛ بعضی ها پای دین را سریع وسط میکشند و به نوعی دهانها را میبندند. من از همه ی شما عزیزان خواهش میکنم حتی اگر از نظرگاه مذهبی نظری را ذکر میکنید؛ اجازه بدهید دیگران هم بحث را از دیدگاه خود ادامه بدهند.

فقط یادتان نرود هیچ بحث و گفتگویی حتی آنچه که کاملاً مخالف دین و مذاهب هم هست؛ باعث نشود که در نوع دوستی و نظر شما نسبت به طرف مقابل تاثیری بگذارد. فکر نکنید من مخالف دیـن هستم؛ بلکه در خانواده ای مذهبی رشد کرده ام. ولی این را نیز میدانم که تمام آبشخور اولیه ی ادیان بسیار پاک و عالی بوده اند و آرام آرام بخاطر منافع شخصی و اشتباه تفسیر بعضی بزرگان تندرو مذهبی، راه به بیراهه رفت. آنچنان که تا 60 سال پیش همین بزرگان «استحمام با دوش»را ناپاک میدانسته اند و «بستن ساعت مچی» و مطالعه ی «شیمی و فیزیک و زبان خارجی» به نوعی نشانه های کفر میبود و بازی شطرنج حرام و ...

آنچه که این آقایان از پیروان خود میطلبند؛ تقلیدی کورکورانه است و متاسفانه آنقدر بعضی ها به این امر عادت کرده اند که پای نظرات آن مفسران دینی را به اسم دین تا توی بستر خواب زناشویی و حتی چگونگی خورد و خوراک و ... کشانده اند. بدتر از آن، اینکه باور ندارند هرکس(دانشجو، بی سواد و...) نیز به فراخور دانش خود میتواند آیات کتب مقدس را تفسیر و درک کند و ای بسا که برداشت آنان از بعضی از مفسران دینی درست تر هم باشد. متاسفانه این اخلاق بد چنان دامن بعضی ها را گرفته که بمحض طرح هر اندیشه ای مخالف خود سریعاً درباره ی او حکم صادر میکنند و فکر میکنند با محو آن آدمها، اندیشه ها نیز نابود خواهد شد....

صدباره آزموده اند و باز فراموش میکنند که هرنهضت فکری، وقتی راه برای طرح و نقد و بررسی اصولی نیابد؛ بصورت زیرزمینی رشد پیدا خواهد کرد و آنگاه است که تاچشم باز میکنیم میبنیم که هزاران مکتب مذهبی و عرفانی(اکنکار، عرفان حلقه ها و...) به وجود آمده و مردم مشتـّاق خسته از همه جا، یک روز دست به دامن این تفکر و روزگاری پیرو آن مکتب میشود. باز میگویم حتی همان مکتبهای فکری و عقیدتی هم باید مجالی برای طرح و نقد و بررسی داشته باشند . فقط چیزی که هست نباید هیچ انسانی را حتی کسی که بیسواد است و هیچ دستی هم به مطالعه ندارد؛ را مجبور به پیروی اندیشه ی خود نمود و مخالفانمان را با القابی همچون کافر و بی دین و محارب و ... سرکوب نماییم که آزموده را باز آزمودن خطاست.

به امید روزی که همه ی ما بتوانیم در نهایت احترام متقابل نظر خود را بیان کنیم و هرکس هم هرچه برداشت کرد؛ امری شخصی و غیر قابل قضاوت بدانیم و اگر هم نیاز به تصمیم گیری برای هر قانون اجرایی و نوع حکومت اجتماعی نیاز باشد؛ این صندوق رای باشد که حکم آخر را برای رعایت و پیروی همه ی ماها تعیین کند. برام خیلی جالبه وقتی میبینم توی کشورهای پیشرفته آنقدر آزادی است که حتی میتوانند خدا و پیامبر را به نقد بکشانند؛ ولی بین ما مردم آنقدر تحمـّل اندیشه های مخالفمان کم است که سر هیچ و پوچ و ای بسا یک موضوعی که هر دو طرف دعوا با هم همسو باشند و فقط سوءتفاهم در میان است مثل «خروس جنگی» به جان هم میافتیم. در مقابل افرادی که فقط وفقط نظر خود را درست میپندارند؛ چه باید کرد؟ من نمیدانم؟ شما بگویید.

۶ نظر:

masoud گفت...

ممنون آقا حمید، یکی از موضوعاتی که گاهی اوقات من و آزار می ده همینه، راستش منم نتونستم برای حل این مشکل با اینجور افراد به نتیجه برسم، ولی فکر می کنم اگر هر کسی با افرادی از این دست که در اطرافش هستند به بحث منطقی و آگاهانه بپردازه، نا خود اگاه و به مرور زمان این قشر رو به تفکر وادار می کنه و باعث می شه بعد از مدتی یا حتی تغییر نسلی، به یک نتیجه ای رسید!
ارادتمند شما

negahyno گفت...

چندین و چند سال پیش کتابهای مذهبی را شروع به خوندن کردم اون هم 5 بار از اول و تا اخر قران و انجیل و تورات. راستش را بخواهید فرقی بین دستور عملهای قران و تورات نیافتم. تا به امروز هم طرفدار هیچ دینی نیستم چون برای من همهگی پنجره هستند و اگه خودم در را می شناسم دلیلی بر استفاده از پنجره نمی بینم. راستش خیلی از امورات که داره انجام میشه از خود قران هم است وقتی می گه زن را با چوب بزنید چند تا زن بگیرین و اگه مسلمانی به دین دیگه بره باید کشته بشه ووووو همه اینها توسط یک خدای ظالم می تونه گفته بشه. یا همون بهشتی که نهرها در زیر ان جاری است/ حوری تو قوری های ملکوتی و وو واقعا به درد همون عربهای دوران جاهلیت می خوره که در صحرای سوزانشون وجود سایه های درخت و نهر و زن...

rohollah گفت...

سلام حميدآقا
اونچه باعث جلب توجه من شد
اصالت نجف آبادي شما بود
چه مدتيست نچف آباد رو نديدين؟
اون كوچه پس كوچ‌هايي كه از كنار بيمارستان منتظري مي‌گذشت صاف شده و تبديل به خياباني شده بان هفده شهريور
شهرداري نجف آباد به منتطقه يك و دو تقسيم شده و ....

نیک ناز گفت...

بی قضاوت زندگی کردن و تعامل داشتن با آدمها، آرزوی دیرینه منه...مشکل اینجاست که تمام دوران کودکی و جوانی تو جامعه و خونه یاد گرفتیم که قاضی القضات باشیم در همه موارد، بی ربط و باربط. اول باید زجر کشید و همۀ آموخته ها رو Unlearn کرد و از نو نوشت. درد داره اما شدنیه.

پی. اس. ممنون از کامنت پر محبت تون

باران گفت...

دوست بزرگورام حمید آقا سلام
مطلب قشنگی را نوشتید چیزی که همیشه حرف همیشگی منهم هست.
متاسفانه دیکتاتوری بعضی از بزرگواران باعث شده از دین و مذهب طرحی بسازند برای خودخواهی های خودشان
وگرنه تمامی ادیان در ارائه راه و روش آدم بودن با هم مشترکند.
اما متاسفانه اکنون دین اسلام عزیزمان یا در ایران شده چماق تو سر مردم یا در پاکستان و عراق شده عملیات انتحاری و انفجار و کشتن مردم بی گناه یا دیگر نمونه هاش در عربستان و کشورهای اسلامی دیگه .
کم کم دارم به اصلش شک می کنم که اگه کامل و خوب بود چرا نتونسته در این ها نفوذ کنه و تغییرشان بده

از دیار نجف آباد گفت...

با سلام و درود بر همه ی شما عزیزان
_____________________________________
آقا مسعود عزیز
چه زیبا گفتید؛ شاید هم بعد از نسلی... در مثل عامیانه است: تا یه گوساله گو(گاو)بشه؛ دل صاحبش اُ(آب) بشه... آخه تا روز تغییر تفکر قشر مستبد فرابرسه... عمر شما دراز، من یکی هفت تا کفن پوسانده ام...
-----------------------
نگاهی نوی نازنین
دقیقاً همینه که شما میفرمایید... آنطور که شادروان شجاع الدین شفا در کتاب«تولدی دیگر» میفرمایند... ادیانی که به ابراهیمی مشهورند(تورات وانجیل و قرآن) همگی از یک منبع سرچشمه گرفته اند و بنابراین طی گذر زمان هی تکرار در تکرار افکار موبدان معابد بوده است و از آنجمله مواردی که فرمودید.
در حالیکه از نظر من آن خالق که دریایی از عشق و رحمت است فرسنگها از توصیفات آنان دور است و...
-----------------------
آقا روح الله
خدا را شکر میکنم که نام نجف آباد سبب شد شمایی را که بخاطر شغلتان در آنجا ساکن هستید را به این سرا بکشاند.
نجف آبادی ام، ولی خدا صبرتان بدهد که تعامل کردن با همشهری های من زیرکی خاصی میخواهد و ...

باز هم قدم رنجه فرمایید که باعث خوشحالی من خواهد بود.
----------------------
نویسنده ی وبلاگ خوب«خزعبلاتی به رنگ انار» خانم نیک ناز
نه تنها درد دارد و حسابی سخت است؛ بلکه حسابی هم زمان بر است و تا این افکار غلط از ذهن ها پاک شود انرژی ها نیاز هست... و شاید هم نسلی دیگر شاهد آن روز باشند.
----------------------
نویسنده ی وبلاگ خوب باران-آقا محمد
نمیدانم حق دارم این حرف را بزنم یا نه؟ ولی این تنها شک شما تنها نیست و این روزها بعضی ها به یقین هم رسیده اند که رعایت حقوق مدنی و قانون اجتماعی هیچگاه از دریچه دین به سرانجام نخواهد رسید؛ همانگونه که دوران تاریکی و خفقان و بدنبال آن رنسانس در اروپا و غرب نتیجه ی همین تجربه بود.
____________________________________
سربلندی و آرامش روح و روانتان آرزوی قلبی من است...پیروز باشید.
بدرود......ارادتمند حمید